1 - 09 - 2024
راهکار دولت برای حل بحران های اقتصادی
مجید سلیمیبروجنی*
مسعود پزشکیان در شرایطی رییس دولت چهاردهم شده است که اقتصاد ایران با کلکسیونی از چالشها دست و پنجه نرم میکند. جامعه خسته و ناامید هم منتظر تحقق وعدههای اصلاحات اقتصادیاش هستند، هم انتظار نتایج بزرگ و شگفتانگیزی را ندارند و این یعنی فرصتی استثنایی برای کلید زدن اصلاحات در شرایط سخت این روزها. تحریم در سیاست خارجی، عدم اجماع و تفرق و تشتت در داخل و در نهایت پایین بودن توان کارشناسی در بدنه دولت که هرکدام میتواند ظرفیت دولت برای اجرای برنامههای اصلاحی را با مشکل مواجه کند. همزمان با انتشار لیست وزرا توسط مسعود پزشکیان، شاهد اعتراضات زیادی از سوی کارشناسان و مردم به برخی نامها در لیست وزرا بودیم اما پاسخ رییسجمهور به این نارضایتی، درخواست صبر از سوی مردم بود تا کابینه کمی کار کند و پس از آن مردم نقدش کنند، البته که درخواست صبر از جامعه طبیعی است اما شاید برای جامعه دلسرد و ناامید انتظار زیادی باشد. مطمئنا دیگر جامعه به این حد از بلوغ سیاسی رسیده است که معجزه با یک فرد و طی یک روز و یک هفته را دنبال نمیکند و درک میکند که پزشکیان برای تشکیل دولت به تفاهم و وفاق با ساختار قدرت و همه گروههای آن نیاز دارد، از آن طرف هم توجه به درخواستهای عمومی مردم نیز حداقل همین اندازه بلکه بیشتر اهمیت دارد. کوشش برای رفع شکاف درون ساختار ضروری است. مشروط بر اینکه به رفع شکاف با جامعه و مردم نیز منجر شود. ما در جامعهای زندگی میکنیم که در آن گفتوگو اندک و معمولا همراه با چاشنی خشونت است. گفتوگوی سازنده و ایجابی از این منظر که چه کارهایی را میتوان و باید انجام داد، به ندرت در جامعه ما شکل میگیرد. در حال حاضر و با تغییر شرایط سیاسی و اجتماعی روزنه امیدی ایجاد شده که بتوان همزمان با روی کار آمدن دولت جدید و فراهم شدن فرصتی دوباره برای جامعه، افکار و نظرات مختلف را دور یک میز نشاند و با گفتوگو به یک اتفاق نظر رسید اما اگر بخواهیم گستره این گفتوگو و ارتفاع نگاه ما به مسائل کشور ایجابی باشد باید به کل نظام حکمرانی و نه صرفا دولت، به عنوان قوه مجریه بپردازیم و بایدها و نبایدها را بیان کنیم، البته که در این میان انتخاب مسیر دولت بسیار تعیینکننده است.
مسائل اصلی امروز کشورمان را میتوان با استفاده از دو معیار مهم تقسیمبندی کرد: ابتدا مسائلی که موجودیت و آینده سرزمین ایرانمان را درگیر بحران میکنند و دوم موضوعاتی که پایداری جامعه را مورد تهدید قرار میدهند. مواردی که هرکدام از این معیارها را داشته باشند، خطیرترین موضوعات کشورند و برای حل آنها باید یک اصلاحات اساسی و راهبردی صورت پذیرد. اصلاحات راهبردی به این معناست که باید تغییر ریل ایجاد شود اما در برخی موارد هم میتوان از اصلاح رویکرد استفاده کرد که به معنای تغییر نگاه است.
به طور طبیعی اصلاح رویکرد بر اصلاح راهبردی اولویت دارد چون در برخی مسائل میتوان با همان تغییر نگاه به دستاوردهای قابل قبولی رسید، گام بعدی نیز اصلاحات سیاستی است یعنی همان مسیری را که در آن در حال حرکت هستیم میتوان بهبودهای موقتی دهیم و در ادامه و در صورت نیاز به سمت اصلاح راهبردی برویم و پس از آن ریل را تغییر دهیم. آمار و ارقام اقتصاد گویای این واقعیت است که اقتصادمان با ناترازی عجیبی به لحاظ تعداد، تنوع، جامعیت و استمرار درگیر است.
همه این ناترازیها اما به سیاستگذار برمیگردد. نظم، هماهنگی و استمراری که در این آمار و ارقام مشاهده میشود به گونهای است که گویا یک مجموعه از نظام حکمرانی مسوول به وجود آوردن بحران برق است و بخش دیگر همین مسوولیت را در حوزه گاز دارد. ظاهرا نظام سیاستگذار، علاقهمند به ناترازی بوده و علاقهای به دادن رفاه به مردم نداشته است. نکته جالب هماهنگی بسیار زیاد در سیاستگذارهاست. به عنوان نمونه سیاستهای کشاورزی و اقتصاد کلان به طور هماهنگی نهتنها در جهت بزرگ کردن ابعاد بحران آب بلکه در جهت بحران سایر اقلام انرژی کار میکنند.
در آن سوی میدان سیاستهای پولی، مالی، تجاری و ارزی بهگونهای همافزایی کردند که اقتصاد، حداقل اشتغالزایی را داشته باشد و به افزایش قاچاق منجر شود. خلاصه اینکه گویی تصمیمسازان هدف داشتهاند و کمیتههای هماهنگی را تشکیل دادهاند که کلکسیونی از بحرانهای برق، گاز، آب و… را تشدید کرده و کاری کنند که اقتصادی که به شغل بیشتر نیاز دارد، سرمایه بیشتری استفاده کند یعنی سهم اشتغال در تابع تولید، کمترین و سهم سرمایه بیشترین باشد. از سوی دیگر حکمرانی مبتنی بر خلق نقدینگی و ایجاد تورم بوده است. عملکرد حکمرانی در همه ابعاد ایران اعم از سیاست و اقتصاد به طور کامل متکی به بزرگتر شدن ابعاد و حجم ناترازیهاست یعنی که ظاهرا بدون بزرگ کردن ناترازیها نمیتوانستهاند کشور را اداره کنند. ساختار حکمرانی، بسیار پیچیده و تو در تو است و مسعود پزشکیان باید بتواند برای انجام اصلاحات اساسی و راهبردی کل نظام حکمرانی را با خود همراه کند. رییسجمهور در ابتدا باید خودش عمق بحرانهای اقتصادی را باور کند و در مرحله بعد بتواند همه ارکان حاکمیت را به این باور برساند که ابربحرانها باید حل شوند تا بقای نظام و ایران تضمین شود. در این مسیر پرپیچ و خم اصلاحات اقتصادی باید رابطهای محکم مبتنی بر اعتماد متقابل میان حکومت و مردم شکل گیرد که در غیر این صورت و بدون همراهی مردم امکان تحقق اصلاحات اقتصادی تقریبا محال است.
* کارشناس اقتصادی
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد