17 - 10 - 2024
رامبد جوان: فیلم ساختن ترسناک شده است
گروه فرهنگ و هنر- رامبد جوان هفت سال پس از «قانون مورفی» سراغ کارگردانی یک فیلم جدید رفت؛ فیلمی که خودش از نقطه صفر آن را کلید نزده بود و در روزهایی که قصد جدی برای فیلمسازی نداشت، یک تماس تلفنی از نوید محمدزاده پای او را به ماجرای «زود پز» باز کرد. او حالا این فیلم را بهترین و پختهترین کارش میداند. «زود پز» با بازی نوید محمدزاده و محسن تنابنده به عنوان بازیگران اصلی، ماجراهای یک خانواده را در دوران موشکباران تهران روایت میکند که پس از یک هفته اکران در سینماها، حدود ۴۲میلیارد تومان فروش (تا بامداد چهارشنبه،
۲۵ مهرماه) داشته است. کارگردان این فیلم معتقد است: فیلمهایی از جنس «زودپز» به خاطر روایت برخی اتفاقهای تلخ مملکت در قالب کمدی، مثل تراپی عمل میکنند. جوان که این روزها در تدارک تولید پروژه «کارناوال» برای پخش از شبکه نمایش خانگی است، از سختیها و شیرینیهای ساخت «زودپز» گفت. او با اشاره به اینکه در شرایط فعلی سینما دیگر هر کسی به راحتی نمیتواند فیلم بسازد بیان کرد، خرج سنگین تولید فیلم چنان عجیب و ترسناک است که تقریبا برای همه نتیجهای جز این باقی نمانده که تنها راه برگشت سرمایه در سینما ساخت فیلم کمدی است.
بخشهایی از این گفتوگو را میخوانید.
* شروع ماجرا هم این بود که یک شب نوید محمدزاده و بعد هم آقای سهرابپور تماس گرفتند و از من دعوت کردند که برای ساخت فیلم به آنها ملحق شوم. من یکسال و نیم بود هیچ کاری نکرده بودم. از تیرماه ۱۴۰۱ که «خندوانه» تمام شد و آن را تحویل دادم و بعد هم از شهریورماه همان سال که اوضاع به هم ریخت و همه چیز دچار التهاب شد، کار نکردم تا به این تماس رسیدم. واقعیت این است که برنامهای هم برای کار کردن نداشتم و درصدد راهاندازی پروژهای نبودم. آقای سهرابپور فیلمنامه را برایم فرستادند، خواندم، گپ و گفتی با ایشان داشتم و ابتدا درخواستم این بود که فیلمنامه حتما بازنویسی شود و بعد به گروه اضافه شدم. اندک تغییراتی را در کاراکترها ایجاد کردیم، گریمها و لباسها دچار تغییراتی شدند و کار را شروع کردیم.
* من و محسن (تنابنده) برای بازنویسی متن به چند نویسنده فکر کردیم از جمله ابوالفضل کاهانی که آمد و چند سکانس اولیه را نوشت. دیدیم بانمک شده بنابراین با نظارت محسن (تنابنده) فیلمنامه از ابتدا بازنویسی شد و اگر اشتباه نکنم از روزی که من وارد پروژه شدم تا زمانی که فیلمبرداری را کلید زدیم فقط یک هفته طول کشید. در طول مدت فیلمبرداری هم چند بار کار را متوقف کردیم تا فیلمنامه تکمیل شود. کلا با شرایط سخت و ویژه کار را پیش بردیم اما به نظرم نتیجه خوب شده است، به خصوص آنکه یکی از دلواپسیهای ما به جز طولانی نشدن فیلم، این بود که قصه درست تعریف شود و خب محسن حواسش بود و من و منصور سهرابپور هم کنارشان بودیم.
* ما نمیدانستیم تکمیل شدن فیلمنامه چقدر زمان میبرد و اگر میخواستیم کار را کامل متوقف کنیم تا فیلمنامه تمام شود، اعضای گروه میرفتند؛ به هر حال پروژه کلید خورده بود و با چنین توقفی ممکن بود تهیهکننده گروه خود را کامل از دست بدهد. مدیریت منصور سهرابپور روی این مساله واقعا کار پیچیدهای بود؛ اینکه بتوانی پروژهات را پیش ببری و در عین حال گروهت را حفظ کنی و فیلمت هم در جریان باشد، آن هم با هزینههای عجیب و غریبی که این روزها وجود دارد کار بسیار سختی است.
* ابتدا مشکل جدی در پروانه ساخت پیدا کردیم چون تغییرات زیادی در متن ایجاد شده بود در واقع کلیت داستان از متن قبلی باقی مانده بود و مقدار زیادی از جزئیات و پرداخت تغییر کرد اما در نهایت حل شد و به عنوان کسی که به این گروه اضافه شدم، میتوانم بگویم آنچه را الان ساخته شده، نسبت به آن چیزی که ابتدای کار خواندم خیلی بیشتر دوست دارم البته روزی که قبول کردم در این پروژه حضور داشته باشم قطعا آن را دوست داشتم که پذیرفتم چون موقعیت خیلی بامزهای در فیلمنامه وجود داشت در عین اینکه تلخ هم بود.
* واقعیت این است که اگر یک روز میخواستم به این فکر کنم که برای فیلم بعدیام چه قصهای را بسازم به احتمال خیلی زیاد به این نتیجه نمیرسیدم که قصه «زودپز» را تعریف کنم یعنی حتی اگر الان ایده «زودپز» را به من میدادند که بسازم، قطعا به خاطر موقعیت بانمکش به آن فکر میکردم، ولی به احتمال زیاد انتخابم برای ساخت نبود چون شاید به این فکر کنم که الان در خودم نمیبینم آن دوران را بازسازی کنم اما به دلیل آنکه ناگهان وارد این پروژه شدم شراط برایم متفاوت بود. این کار جوانب مثبت زیادی داشت، ضمن اینکه مدتی بیکار بودم و هیجان کار کردن هم در من وجود داشت، پس ترغیب شدم که «زودپز» را بسازم. این فیلم تیم بسیار خوبی داشت، از خود منصور سهرابپور به عنوان تهیهکنندهای بسیار حرفهای و مدیر تا دیگر عوامل درجه یکی که سر کار بودند.
* علاوه بر تیم پشت دوربین، تیم بازیگری فوقالعادهای هم داشتم. دو بازیگر درجه یک (نوید محمدزاده و محسن تنابنده) جلوی دوربین بودند که هر دو دوست خوب و رفیق من هستند اما نکته مهمتر درباره آنها، این بود که حضور نوید و محسن کنار هم یک ترکیب تازه است و ساخت فیلم با این ترکیب برای تو به عنوان کارگردان جذاب و هیجانانگیز است. به جز این دو، بازیگران دیگر هم عالی و حرفهای بودند مثل گلاره عباسی، شیرین اسماعیلی، ساقی حاجیپور، روزبه حصاری، میسا مولوی و همینطور محمود جعفری که یکی از درجهیکترین بازیگرانمان بود و من از اخلاق، روحیه حرفهای، رعایت جزئیات و بازیگری او کِیف کردم. به عنوان کارگردان قدر زحمت همه آنها را میدانم و تشکر میکنم. در مجموع آنقدر همه چیز در این پروژه کنار هم درست چیده شده بود که به نظرم رسید باید آن را انجام دهم به همین دلیل درباره احتمال تکراری بودن داستان، میتوانم این را بگویم که با توجه به شرایطی که توضیح دادم، وقتی وارد پروژه شدم این نگرانی را نداشتم که فیلم تکراری شود. به هر حال این ماجرا بخشی از تاریخ ماست و هزار جور دیگر هم میتوان آن را ساخت. اینکه چهار تا پیکان و فُکُل نشان دهیم قصه تعریف کردن نیست، اینها صرفا المانهای بصری یک دوران هستند. آنچه اهمیت دارد قصهای است که تعریف میکنیم و از آنجا که موضوع ما هم دقیقا در اسفند سال ۶۶ بود با حضور یک تیم حرفهای همه چیز با جزئیات رعایت شد.
* به نظرم الان یک اتفاق مهم در سینما عجیب و ترسناک شدن هزینههای تولید است، یعنی اگر همین امروز بخواهید «زودپز» را بسازید دست کم دو برابر آن باید پول خرج کنید. من گاهی عددهایی را برای بعضی کارها میشنوم که باور نمیکنم واقعی باشند. در این اوضاع با خودت فکر میکنی در چه ژانری کار کنی و چه مدل قصهای را تعریف کنی تا پولی که خرج میکنی برگردد؟ فکر میکنم همه به همین نتیجه برسند که فقط کمدی میتواند پول ساخت را برگرداند. ضمن اینکه با حال و احوال امروز جامعه هم فقط همین جنس فیلم میتواند جواب دهد، پس سراغ کمدی میروی که پول برگردد در حالی که یک زمان میشد با یک رقم جمع و جور، دوتا فیلم ساخت اما در حال حاضر چنین چیزی اصلا شدنی نیست. البته من کلا فکر میکنم الان دیگر هر کسی نمیتواند فیلم بسازد.
* به نظرم «زودپز» پختهترین و بهترین فیلم من است. یک اتفاق مهم برای من در این فیلم حضور یک تهیهکننده حواس جمع با تیم خوب بود. وقتی یک قصه خوب داشته باشی با کلی عوامل درجه یک، چیز دیگری نمیخواهی. ما در مسیری حرکت میکردیم که اگر تجربه تهیهکننده نبود فیلم به راحتی میتوانست در چند مقطع، کامل متوقف شود ولی اینکه گروه را حفظ کنی، پروژه را زنده نگه داری و تمام نقایص را در طول مسیر رفع و رجوعکنی صرفا از یک تجربه بزرگ و روحیه قوی به دست میآید.
دردسرهای خیابان ایتالیا
معتقدم باید گفت گروه تولید «طفلکی» فیلم برای طراحی و اجرای جزئیات خیلی زحمت کشید. ما باید در سریعترین و هوشمندانهترین حالت و در شرایطی که هزینهها در پرخرجترین شکل خود بودند، عمل میکردیم. برای آن سکانسی که اشاره شد، تصور ما این بود که به خیابان ایتالیا
(در مرکز تهران) میرویم و دو طرف آن را میبندیم و فیلمبرداری میکنیم در صورتی که برای تیم تولید واقعا سخت بود که این مسافت طولانی را چطور ببندد و بعد تازه آن را با جزئیات دهه ۶۰ بچیند. خوشبختانه یک تیم درجه یک برای تهیه ماشین داشتیم که آنها از دو شب قبل از فیلمبرداری، سر تا ته خیابان ایتالیا را بررسی کرده بودند و هر ماشینی را که در آنجا توقف میکرد با یک ماشین قدیمی جایگزین میکردند. روز فیلمبرداری فقط یک ماشین باقی مانده بود که صاحبش را پیدا نکردیم و روی آن چادر کشیدیم. درآوردن آن سکانس با وجود آن تعداد ماشین که کنار خیابان پارک شده بودند و تعدادی که در حال حرکت بودند کار خیلی سختی بود. ضمن اینکه مردم هم در خیابان رفت و آمد میکردند و کنترل جمعیت در این صحنه و نیز در سکانسهایی که حدود ۴۰۰ هنرور داشتیم، چالشهای خود را داشت. برای تصویر درست این جزئیات منصور سهرابپور (تهیهکننده) و محسن صرافی (مدیر تولید) با وجود هزینهبر بودن این بخش از پس مدیریت کار برآمدند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد