6 - 04 - 2023
دیپلماسی منطقهای یا چشموهمچشمی جناحی
شاید یکی از نخستین مردانی که بلافاصله پس از آغاز به کار ابراهیم رییسی در قامت رییس قوه مجریه، از آینده کاری خود با خبر شد و آماده شد تا فرمان هدایت یکی از مهمترین وزارتخانههای مملکت را به دست بگیرد، حسین امیرعبداللهیان بود. دیپلماتی که اگرچه با کت و شلوار و پیراهنهای موردپسند دیپلماتهای جمهوری اسلامی با آن یقههای گرد و آشنا در مجامع مختلف، روبهروی لنز دوربینهای رسانهای حاضر میشد و بیش از نیمی از دوران هشت ساله وزارت محمدجواد ظریف را در قامت یکی از معاونان او، بهعنوان یکی از مردان دیپلماسی جمهوری اسلامی شناخته میشد، اما کمتر کسی از پیشینه نظامی او بیخبر بود و اغلب ناظران میدانستند معاون امور عربی و آفریقایی ظریف، بیش از سایر مردان دیپلماسی دولت روحانی به سپاه قدس نزدیک است. بهخصوص آنکه او از جمله معدود معاونان وزارت امور خارجه بود که فعالیتش را در این جایگاه، نه با آغاز به کار دولت روحانی و وزارت ظریف، بلکه از چند سال پیش از آن مقطع و زمانی آغاز کرد که محمود احمدینژاد رییسجمهور بود و علیاکبر صالحی وزیر امور خارجه.
هرچه بود امیرعبداللهیانی که پیش از آغاز ریاستجمهوری روحانی و وزارت ظریف، در قامت معاون امور عربی و آفریقایی وزارت امور خارجه فعالیت میکرد، پیش از اتمام دوران هشتساله ریاستجمهوری روحانی و وزارت ظریف نیز دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی را ترک کرد و عملا دولت دوم روحانی را بیرون از قوه مجریه و در قامت دستیار ویژه علی لاریجانی در مجلس و مدیرکل امور بینالملل قوه مقننه به فعالیت مشغول شد.
به هر ترتیب اما وقتی بالاخره دولت دوم روحانی نیز به پایان رسید و نوبت به ابراهیم رییسی و یاران و همفکرانش رسید که سکان هدایت دولت جمهوری اسلامی را بهدست بگیرند، امیرعبداللهیان نیز مسیری را که از دولت به سوی مجلس طی کرده بود، اینبار به طور برعکس پیمود. بدین ترتیب او که با پایان مجلس دهم و آغاز به کار مجلس یازدهم و ریاست محمدباقر قالیباف در پارلمان، در همان سمت دستیار ویژه رییس مجلس باقی ماند تا در قامت دستیار ویژه قالیباف به عنوان یکی از مدیران ارشد پارلمان فعالیت کند، با آغاز به کار ابراهیم رییسی راس قوه مجریه، بار دیگر به وزارت امور خارجه رفت تا اینبار نه به عنوان معاون وزیر، بلکه در قامت وزیر امور خارجه دولت سیزدهم، ریاست دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی را برعهده بگیرد. خروجی بیش از یک سال و چندماه وزارت امیرعبداللهیان اما «تقریبا هیچ» بود و او نهتنها نتوانست پروژه «احیای برجام» را که وزارت خارجه ظریف، تقریبا تا آستانه «احیا» پیش برده بود، به انتها برساند و «احیا» کند، بلکه حتی در پیشبرد برخی امور بهمراتب سادهتر در حوزه دیپلماسی نیز ناکام ماند. تا جایی که وقتی پس از یک سال و چندماه، همگان به این نتیجه رسیدند که ادامه راهبرد مدنظر وزیر خارجه دولت رییسی، راه به جایی نمیبرد و گشایشی در پی نخواهد داشت، مسوولیت بعضی پروندههای دیپلماتیک همچون تعامل با چین و البته حل اختلاف با عربستان را از وزارت خارجه گرفتند و به شورایعالی امنیت ملی ارجاع دادند تا در شرایطی که امیرعبداللهیان در انجام وظایفش ناکام مانده، دریابان علی شمخانی باری را که امیرعبداللهیان بهسختی تا نیمه راه رسانده و قادر به انتقالش به انتهای راه نیست، به سرمنزل مقصود برساند. تغییر راهبرد و تصمیمی که از قضا موثر افتاد و در حالی که پس از یک سال و چندماه خبری از گشایش در برجام نبود، ناگهان رسانهها از گشایش در پروندهای بنویسند که بیراه نیست اگر بگوییم احتمال توفیقش نزد افکار عمومی، چیزی نزدیک به صفر بود. آنچه اما احتمال توفیق در آن بسیار ناچیز بود، درنهایت بهدلیل درایت شمخانی یا هر آنچه ما از آن بیخبریم، به نتیجه رسید و حال در شرایطی هنوز امیدی به احیای برجام نیست که روابط تهران- ریاض، پس از ۷ سال تنش و تنازع نسبی، اکنون رو به بهبود گذاشته و تفاهمی اولیه و مقدماتی به امضای طرفین رسیده که اگر همه چیز آنطور که باید پیش رود، میتوان به ازسرگیری روابط این دو قدرت مسلمان منطقه و جهان ظرف دو ماه آینده خوشبین بود.
شمخانی اما نهتنها در راستای بهبود روابط تهران با ریاض گامهایی مستحکم و مثبت برداشت، بلکه بلافاصله چند پرونده حساس دیگر در مناسبات منطقهای همچون روابط نهچندان آرام و دوستانه تهران- ابوظبی را نیز روی میز گذاشت و گام به گام در راستای رفع تنش میان ایران با این کشور مهم حاشیه خلیجفارس پیش رفت. تا جایی که همین چندی پیش، به ابوظبی سفر کرد و با مسوولان ارشد سیاسی، امنیتی و دیپلماتیک امارات متحده عربی به گفتوگو نشست؛ نشست و برخاستی دیپلماتیک که انتشار تصاویرش، به ویژه در نگاه نخست با واکنش مثبت و استقبال ناظران مواجه شد و بسیاری را نسبت به بهبود روابط اقتصادی با این کشور قدرتمند و ثروتمند واقع در حاشیه خلیجفارس و البته مناسبات دیپلماتیک با دیگر کشورهای منطقه امیدوار کرد. هرچند آنطور که از واکنش برخی اصولگرایان تندرو یا همان نیروهای منتسب به جبهه پایداری پیداست، ظاهرا حتی این دست گشایشها نیز این طیف خاص را خوشنود نمیکند.
به ویژه آنکه این گشایش مهم دیپلماتیک، سیاسی، اقتصادی و امنیتی با مدیریت و زیرنظر چهرهای محقق شده که نهتنها مورد وثوق جریان پایداری نیست، بلکه از قضا بسیاری نیز با او سر ناسازگاری دارند؛ دریابان علی شمخانی!
همین ویژگیهای شخصیتی شمخانی و البته پیشینه سیاسی او بهعنوان چهرهای که زمانی از اعضای کابینه سیدمحمد خاتمی بود و دوران ۸ ساله ریاستجمهوری حسن روحانی را نیز همچون دوره رییسی، ریاست دولت را برعهده داشت، در قامت دبیر شورایعالی امنیت ملی و نماینده رهبری در این نهاد فعالیت کرد، باعث شد که پایداریها بار دیگر با عینک بدبینی به تماشای تصاویر این دیدار مهم بنشینند.
فضایی که باعث شد حمید رسایی بهعنوان یکی از چهرههای شاخص این جریان سیاسی، با انتشار تصاویر این دیدار دیپلماتیک، در کانال تلگرامی خود به موضعگیری در این رابطه بپردازد و بنویسد: «اینکه فرزندان آقای شمخانی فعالیتهای اقتصادی گستردهای در حملونقل دریایی دارند، شاید به ما ربط نداشته باشد، اما اینکه پدر با عنوان پیگیری مسائل کشور به امارات سفر کند و با امیر و ولیعهد آن دیدار داشته باشد و فرزند در جلسه رسمی حاضر باشد، به ما ربط دارد!» این نماینده پیشین مجلس که چندسالی است ظاهرا از جبهه پایداری فاصله گرفته اما عملا همان مواضع را با همان شدت و حدت دنبال میکند، همچنین در ادامه نوشت: «برای همین حق داریم از آقای شمخانی بپرسیم که دلیل حضور فرزند تاجر شما در یک جلسه رسمی چیست؟ آیا این فرصت و رانت برای بقیه تجار هم فراهم است؟ چرا این شاهین اقبال که قطعا در لابیهای تجاری بعدی کارگشا و راهگشاست، فقط روی شانه آقازاده محترم مینشیند؟» رسایی همچنین اعلام کرد: «آقازاده آیا فقط در این دیدار حاضر بوده یا در دیدارهای دیگر این ایام (که تصاویر آن منتشر نشده) هم توانسته از فرصت همراهی با شما بهره ببرد؟ آیا روی آن مبل معاونان وزیر خارجه مثل آقای صفری (معاون اقتصادی) نمیتوانستند بنشینند تا خیرشان به تمام جمعیت کشور برسد؟ شنیدهایم در یکی از دیدارهای این سفر، به دلیل محدودیت همراهان طبق پروتکل تشریفات، معاون وزیر اقتصادی شرکت داده نشده!»
طبیعتا آنچه رسایی درخصوص حضور فرزند دبیر شورایعالی امنیت ملی در این نشست مورد انتقاد قرار داده، چندان هم خالی از اهمیت نیست و اگر منصفانه به مجموعه این تحولات نگاه کنیم، درخواهیم یافت که نمیتوان انتقاد رسایی را یکسر نادیده گرفت و به آن بیتوجهی کرد، اما اگر کمی به پیشینه انتقادهای او و همفکرانش دقیق شویم، متوجه میشویم که پایداریها معمولا با اهدافی جز آنچه در ظاهر به نظر میرسد، زبان به انتقاد میگشایند و با این حساب بعید به نظر میرسد که اگر امروز حسین امیرعبداللهیان به جای شمخانی در چنین نشستی حاضر شده بود و این وزیر امور خارجه دولت ابراهیم رییسی بود که فرزندش را با خود در چنین نشستی همراه میکرد، باز شاهد این انتقادهای رسایی میبودیم. هرچند بهتر آن است که شمخانی توضیحی دقیق و شفاف درباره علت حضور فرزندش در این نشست به دست دهد تا ما اصحاب رسانه و البته مهمتر از ما، افکار عمومی، بدون درنظر گرفتن این احتمالات مبتنی بر پیشینه و انگیزههای افراد، دست به قضاوت بزنند و قضاوتی به دست دهند که بهطور تام و تمام قابل اتکا باشد و به قول معروف مو لای درزش نرود.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد