8 - 08 - 2024
خواب دیروز، خزان امروز
مجید خاتونی*- امروزه موفقیت و دستاوردهای ورزشی در میادین بزرگ بینالمللی، بدون هوشیاری سیاسی و برنامهریزی اجتماعی مناسب، سخت و تقریبا ناممکن است.
در کرانه مقابل عدم کارآمدی و آشفتگی نهاد ورزش، مولفهای چندعلّی است که زاییده بیاهتمامی دولتها و عدم آیندهنگری آنهاست. در چند دهه گذشته در کنار این دو مولفه، چشمه همیشه جوشان سوء مدیریت در اکوسیستم ورزش کشور هم مزید بر علت بوده است. زبان آمار و مشاهدات عینی به خوبی غفلت تاریخی از ورزش سلامت محور و فاصله زیاد با گفتمان حرفهای و صنعتی ورزش را بیان می کند و نشان میدهد نگاه قالب حکمرانی سیاسی در کشور همواره به حوزه قهرمانی و مدالآوری معطوف بوده است اما در این عرصه هم با توجه به کثرت جمعیت جوان، توان اکولوژیکی و تنوع فیزیولوژیکی، پیشینه تاریخی ورزش و استعدادهای موجود از جایگاه واقعی در سطح بینالملل فاصله زیادی داشته است. حضور کاروان کمشمار و کم فروغ ایران در المپیک پاریس و رکود موفقیت در این رویداد، خود گواه واقعیتی تلخ است که به بنبست رسیدن شیوه مدیریت نادرست و ضعف بنیادین ساختاری ورزش کشور را یادآوری میکند.
عدم حضور ورزشکاران در بسیاری از رشتههای ورزشی در المپیک پاریس و غیبت آنان در کریدور رقابت بینالمللی، ریشه در سندروم میل به ندیدن و نشنیدن نیازها و غفلت از اصلاح و تقویت ساختار ورزش کشور و همچنین خیز ورزشی و سرمایهگذاری کشورهای رقیب دارد.
بلاتکلیفی طرحهای بنیادین (چون سازمان نظام ورزش) و برنامههای توسعهمحور ورزش در کنار انفعال دولت و مجلس، عمده دلیلی بر استمرار وضع نابسامان موجود و از دست رفتن فرصتهای ورزشی است.
بدیهی است در این فضای آشفته؛ مدیران توانمند، آیندهنگر و مسلط به مهارتهای مدیریتی کمتر مجال حضور در سطوح بالا و کنشگری و عاملیت پیدا میکنند که عدم ثبات موفقیت و عملکرد سینوسی برخی رشتهها محصول همین شرایط است.
پربیراه نیست بیان این گزاره که عادت به وضعیت موجود، حضور نامدیران در ورزش را به یک حق تبدیل کرده است. نبود برنامههای توسعه محور و فقدان تلاش برای پیادهسازی طرحهای سازنده در ورزش در این ساختار معیوب و نامولد و رانتآلود فضای ظهور و بروز توانمندیها، خلاقیتها و تحولآفرینیها را تاریک و تنگ ساخته است.
در دنیای رقابتی امروز افتخار به کسی تعلق دارد که جویا و کوشای آن است بنابراین پیشرفت و توسعه با اتحاد نیروها تحقق مییابد. بر همین اساس برای کسب افتخار در میدان ورزش باید نهادهای سیاست، دیپلماسی و اقتصاد به کمک ورزش درآیند و ضمن حمایت از آن سهم خود را از منافع به دست آمده کسب نمایند.بنابراین بدون قدرت سیاسی و توان اقتصادی و برنامهریزی اجتماعی چشم به موفقیت در ورزش قهرمانی داشتن، خوانشی اشتباه و مفهومی گنگ در ادبیات مدیریت است. اینکه در پس ناکامیها مردم از چشیدن حلاوت پیروزیهای ورزشی محروم باشند و رفتارهای ناشی از سوءمدیریت در سادهترین مسائلی چون تهیه البسه شکیل برای کاروان المپیک کشور، سکانسی تکراری است که همواره سکوت و امتناع از عذرخواهی و استعفا یک رفتار عادی شده است.
این بیتفاوتی و عادیسازی ضعفهای مدیریتی، اغلب توسط قشری صورت میپذیرد که به جهت منافع خاص خود به اندک سیاستها و برنامههای مکتوب دولتها توجهی نمیکنند و تنها اوامر و نیات خود را در دستگاهها جاری میکنند. بیشک در هنگامه بحرانها باید از مولفههای جهانی و جامعهساز همچون ورزش نیرو گرفت. اگر توسعه، مبنای حضور و فعالیت مدیران نباشد، سلامت و نشاط جامعه دچار چالش خواهد شد.
در میان نااهلان، به جای برخورداری از صلاحیتهای حرفهای و استانداردها، با قیاس خود با مدیران ناکارآمد و ضعیف، خود را محق برای تصدی امور میدانند که این نگاه مخرب به چالشی جدی برای ورزش کشور تبدیل شده است. همچنین با انسداد چرخش نخبگان در ورزش، اغلب انتخابها و انتصابها از میان گزینههای خوبتر به گزینههای بد و بدتر تقلیل مییابد که خود درد دیگری است که در مواردی دچار آن شدهایم.
با نگاهی جامعه شناختی میتوان گفت که ورزش در یک دهه گذشته منجی دولتها بوده است و علاوه بر پوشش ضعفها و کمکاری دولتها در بخشهای نشاط بخش و امیدآفرین به مثابه زبان مشترک دولت- ملت زمینه نزدیکی و همگرایی آنها را پدید آورده است اما دولتها از این موهبت اجتماعی نتوانستند استفادهای در جهت تقویت سرمایه اجتماعی داشته باشند و از فرصت زمانی بهدست آمده برای جبران ضعفهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی خود استفاده کنند.
تجارب جهانی گواهی میدهد که دولتها برای همسویی با جامعه از طریق و رهگذر ورزش با سرمایهگذاری و برنامهریزی مناسب، دستاوردهای بسیاری کسب میکنند و این یک سیاست کمهزینه و پر بازده است. در این مسیر کژآگاهی، بیتفاوتی و برنامههای نمایشی و شب امتحانی، جز شکست و از دست رفتن فرصتها حاصلی در پی ندارد. بدیهی است که توسعه به مولفهای علمی تبدیل شده است که در اتحاد نیروها و ظرفیتها تحقق پیدا میکند.
بنابراین تغییر دیدگاه و دور شدن از مغز مهآلود (brain fog) که با خود سردرگمی و ناتوانی در دنبال کردن مسیر پیشرفت را به همراه دارد، از یکسو و جدیت و نوآوری سیاستی در امر ورزش از سوی دیگر، درگاهی برای افزایش رضایتمندی، تقویت حس تعلق ملی، تحکیم روابط سیاسی و ارزشآفرینی اجتماعی و اقتصادی میتواند باشد.
از این رو کشور امروز به مدیرانی با فهم سیاسی و درک اجتماعی بالا نیاز دارد که علاوه بر نیات للله و للوطن، نه تنها مقهور جز و مدهای سیاسی نشوند، بلکه بتوانند نهاد قدرت را مجاب به توجه کافی و سرمایهگذاری برای حمایت از ورزش در مسیر کسب افتخار و توسعه نمایند.
با تداوم روند فعلی ورزش که چون رقص بسمل میماند و تورق برنامه هفتم توسعه که عدم توجه به مقوله ورزش به ویژه در حوزههای قهرمانی و حرفهای در آن مشهود میباشد، نمیتوان در سالهای آتی هم انتظار تحول و جهش در سپهر ورزش کشور را داشت، مگر آنکه دولت چهاردهم و مجلس عزم جدی و ریلگذاری متفاوتی در این حوزه داشته باشند.
* رییس انجمن جامعه و ورزش و فرهنگ ایران
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد