19 - 11 - 2023
حکایت یک استعفا
سوالات زیادی مطرح است. مثلا هیچکس نمیداند دورزنندگان تحریم که نفت را میبرند و پول آن را نمیآورند، چه کسانی هستند؟ هیچکس نمیداند چه حجمی از نفت خام در کشور گم میشود. آیا وزیرمحترم نفت میداند؟ در بخشهای خرید کالا و خدمات در صنعت نفت چه خبر است؟ کدام کالاها سرقت میشوند و بعد دوباره به صنعت نفت میفروشند؟ پاسخ برخی از این سوالات را در پنجم دیماه ۱۳۹۲ وزیر نفت وقت دولت یازدهم در جمع بازنشستگان صنعت نفت که از آنها برای دوباره سرپا نگهداشتن صنعت نفت کمک خواست، داد. وزیر نفت دولت یازدهم گفت، دولت نهم و دهم مدعی بود که درصنعت نفت مافیا وجود دارد، گشتند و بعد خودشان بهطور رسمی اعلام کردند که ما مافیایی در صنعت نفت پیدا نکردیم، ولی من امروز به شما میگویم مافیایی که در دولت نهم و دهم درصنعت نفت فعال شد و حضور پیدا کرده است، الان درصنعت نفت هم گردنکلفتی هم میکند. همیشه این سوال از وزیر نفت دولت یازدهم و دوازدهم مطرح است که شاید روزی پاسخ دهد که چه شد در دولت یازدهم با مافیا وارد نبرد تن به تن شد، ولی در دولت دوازدهم سکوت اختیار کرد؟ آیا مافیا بر او غلبه کرد؟ خبرگزاریها گزارش کردند که درتاریخ چهارشنبه اول خرداد ۹۸ درجلسهای آقای «ب.ز» ادعا کرده بود که استیضاح وزیر نفت وقت در مجلس رأی خواهد آورد و مدعی شده بود که بهزودی جای ما با هم عوض خواهد شد و من آزاد و وزیر نفت زندانی میشود! آیا فشارهایی که روی وزیر نفت دولت سیزدهم برای استعفا وارد میشود به دلیل تضاد منافع مافیاهای قدرتمندی است که در دولت نهم و دهم به صنعت نفت ورود کردند و به قول وزیر نفت دولت یازدهم گردنکلفتی میکنند؟
دولتی کردن صندوق بازنشستگی، پسانداز و رفاه کارکنان صنعت نفت
مافیا پس از ورود به صنعت نفت از سال ۱۳۸۸ درحال برنامهریزی برای تصاحب داراییهای صندوق بازنشستگی، پسانداز و رفاه کارکنان صنعت نفت است. نکته جالب توجه اینکه مافیا برای تصاحب اموال بیتالمال آنها را خصوصیسازی میکنند و اموال مردم، موسسات، صنایع و بنگاههای تجاری را که خصوصی هستند، ابتدا دولتی و بعد خصوصیسازی میکند. هنوز معلوم نیست آیا مافیایی که درصنعت نفت گردنکلفتی میکند، چه نقشی داشت؟ وقتی در سال ۱۳۹۳ وزیر محترم نفت دولت یازدهم اساسنامه صندوق بازنشستگی، پسانداز و رفاه کارکنان صنعت نفت را در چارچوب ضوابط لازم به تصویب هیاتمدیره وقت شرکت ملی نفت ایران رساند، یک نفر- فقط یک نفر- از کارکنان صنعت نفت که درحال حاضر مقام بلندپایهای در وزارت نفت دولت سیزدهم دارد، برای ابطال اساسنامه هیات امنای صندوق بازنشستگی، پسانداز و رفاه کارکنان صنعت نفت مصوب هیاتمدیره وقت شرکت ملی نفت ایران در سال ۱۳۹۳، به دیوان عدالت اداری دادخواستی تقدیم کرد و مدعی شد که این صندوق باید «دولتی» بشود. هنوز معلوم نیست چرا هیات عمومی دیوان عدالت اداری درخواست نکرد که باید سایر کارکنان شاغل و بازنشسته صنعت نفت هم نظر بدهند، بعد رای بدهد، اما متاسفانه به نفع آن یک نفر رای داد و طی دادنامه شماره ۱۰۲۵ مورخ ۲۲ اردیبهشت ماه ۱۳۹۸ (قابل دسترسی و مطالعه در اینترنت) اساسنامه صندوق بازنشستگی، پسانداز و رفاه کارکنان صنعت نفت مصوب هیاتمدیره شرکت ملی نفت ایران در سال ۱۳۹۳ را ابطال و مرجع ذیصلاح برای تصویب اساسنامه صندوق بازنشستگی، پسانداز و رفاه کارکنان صنعت نفت را هیات وزیران تعیین کرد. مشکلی که امروز موجب طوفان نگرانی و اضطراب در کارکنان شاغل و بازنشسته صنعت نفت شده به این دلیل است که قرار است داراییهای کارکنان شاغل و بازنشسته صنعت نفت را ابتدا «دولتی» و بعد به بهانههای مختلف خصوصیسازی کنند و بلایی سر صندوق بازنشستگی، پس انداز و رفاه کارکنان صنعت بیاورند که سر سایر صندوقهای کشوری آوردند. بنابراین از آنجایی که صندوق بازنشستگی، پسانداز و رفاه کارکنان صنعت نفت خصوصی است و مهندس اوجی میگوید استعفا نداده است، خوب است نامه دیگری به رییسجمهوری محترم دولت سیزدهم بنویسد و براساس شرع مقدس اسلام و قانون بخواهد که دستور فرمایند صندوق بازنشستگی، پسانداز و رفاه کارکنان صنعت نفت را دولتی نکنند. البته پیشنهاد میشود که ایشان در نامه دوم ننویسند: «در صورتی که صلاح میدانید.»
برنامه هفتم
صنعت نفت و گاز و انرژی کشور صنعتی است که عدهای در پشت پرده تصویب برنامه هفتم را هدایت میکنند و قرار است صنعت نفت را تصاحب کنند؛ همانهایی که پشتپرده تصویب برنامه هفتم را در مجلس یازدهم هدایت و مدیریت میکنند طبیعی است که درصدد جاگذاری عوامل خود در صنعت نفت باشند. به همین دلیل به وزیر نفت دولت سیزدهم فشار وارد میشود که استعفا بدهد. بد نیست وزیر محترم نفت دولت سیزدهم که در رابطه با برنامه هفتم که ساختار صنعت نفت و شرکت ملی نفت ایران را دگرگون خواهد کرد، سکوت کرده است، بداند که در ماجرای خصوصیسازیها و ایفای نقش مافیاها در اقتصاد انرژی و اقتصاد خرد و کلان روسیه چه اتفاقی افتاد؟
ماجرای بزرگترین دزدی بیتالمال در روسیه؟
پس از فروپاشی شوروی سابق برنامه خصوصیسازی اموال بیتالمال در دولت یلتسین به نحوی تعریف و اجرا شد که به بزرگترین دزدی اموال بیتالمال جهان شهرت پیدا کرد؛ باندی که در دولت یلتسین سر کار آمد با از میان بردن طبقه متوسط و شعارهایی که مردم را فریب داد موفق شد اموال بیتالمال روسیه را صاحب شوند.
از جمله مشهورترین کسانی که از او نام برده شده است برژینسکی است. او شرکتی تاسیس کرد و با استفاده از نفوذ سیاسی و حضوری که در دولت داشت با همکاری سایر دولتمردان همدست تحت عناوین مختلف افراد وابسته به خودشان را در مدیریتهای دولتی منصوب کردند و هر کسی را که در قوه مجریه با آنها همکاری نمیکرد، به بهانههای مختلف و با شعارهای عامهپسند که مثلا اینها نمیخواهند کشور رشد کند، کنار گذاشتند. آنها با برنامهریزیهایی که داشتند وقتی شرکتهای دولتی را برای فروش عرضه میکردند از طریق شرکتها و بانکهایی که با همکاری یهودیان ثروتمند روسی وابسته به اسرائیل تاسیس کرده بودند و نفوذ و تسلطی که نیروهای امنیتی در قوه قضاییه و مقننه روسیه با پرداخت رشوههای کلان به دست آورده بودند، اموال بیتالمال را میخریدند و همزمان در کشورهای اروپایی، کانادا و آمریکا سرمایهگذاری میکردند.
مشارکت با سرمایهگذاران اروپایی و آمریکایی
الیگارشی نوپا (اصحاب ثروت و قدرت) در روسیه از طریق شرکتهایی که با شرکای اروپایی و آمریکایی در خارج از روسیه تاسیس کرده بودند با روسیه مبادلات تجاری داشتند. از جمله مشهورترین شرکتهایی که آقای برژنوسکی خرید بزرگترین شرکت هواپیمایی شوروی سابق یعنی شرکت هواپیمایی ایرفلوت و برخی شرکتهای نفتی دولتی روسیه بود. آقای Berezovsky و دولت یلتسین با متهم کردن دول قبلی به فساد و طرح موضوع جوانگرایی افراد کمتجربه و کمسواد را در سمتهای دولتی به کار گرفتند و زمینهسازی لازم را به عمل آوردند تا درون دستگاه اجرایی کشور کسی معترض نباشد. در همین حال با ایجاد یک جو رعب و وحشت معترضان مردمی را در شرایطی قرار داده بودند که بترسند و اعتراض نکنند. با بهرهمندی از همراهی قوه مقننه و قوه قضاییه روسیه هر کاری که مایل بودند را انجام دادند و به تدریج به زیر پا گذاشتن قانون نیز عادت کردند. آقای برژنوسکی با خرید بزرگترین شبکه تلویزیونی روسیه موفق شد اقدامات دولت یلتسین را برای عموم مردم روسیه توجیه کند. متعاقبا برای متقاعد کردن مردم برای واگذاری مالکیت اموال بیتالمال در صنایع سودده روسیه نظیر صنعت تولید برق، نفت و گاز طرحی را مطرح کرد مبنی بر اینکه چون مردم در اموال بیتالمال سهیم هستند باید منصفانه سهامی تعریف و این سهام به عموم مردم واگذار شود.
سرنوشت سهام منصفانه که در روسیه آزادسازی و فروخته شد
الیگارشی نوپا (صاحبان زر و زور) تازه به دوران رسیده در دولت یلتسین (Oligarchs) با تاسیس شرکتهای تجاری صنعت انرژی (برق، نفتی، گازی و…) در روسیه و در خارج از روسیه با شرکای غیرروسیشان برنامهریزی تصمیمسازی و تصمیمگیری دولت روسیه را با استفاده از حضوری که در دولت داشتند، اعمال نفوذ کردند و به راحتی سهام منصفانه شرکتهای دولتی پتروشیمی، پالایشگاهها، مخابرات، شرکتهای گازی، حملونقل زمینی، دریایی، صنایع دفاعی و… را پس از آزادسازی با افزایش تورم به دلیل کاهش نرخ برابری روبل در برابر دلار آمریکا ارزان از مردم خریدند و به دست آوردند.
از مشهورترین متفکران این روش آقای آناتولی چوبیاس نام برده شده است که در دولت یلتسین تمامی ابعاد اقتصاد روسیه را مدیریت میکرد. آقای چوبیاس پس از روی کار آمدن دولت پوتین از جمله الیگارشیهای نوپا بود که با ولادیمیر پوتین بیعت کرد و در دولت پوتین هم سمتهای مهمی داشت. آخرین سمت ایشان نمایندگی روسیه در اجلاسهای محیطزیست بود که بعد از شروع عملیات ویژه نظامی روسیه در اوکراین به عنوان اعتراض از سمت خود استعفا داد و در حال حاضر در آلمان و اسرائیل اقامت دارد.
نتیجه فرصتطلبی ، انحصارخواهی و مفتفروشی اموال بیتالمال
دولت یلتسین برای روسیه فاجعهای بهبار آورد که مردم روسیه در ماجرای حمله ارتش آلمان نازی در سال ۱۹۴۱ میلادی تجربه کرده بودند و آن خاطره ورشکستگی روسیه بود. خصوصیسازی در روسیه که در واقع کانالسازی سرازیر شدن اموال بیتالمال به دست اقلیت صاحبان زر و زور Oligarchs بود، موجب شد رشد اقتصادی روسیه بیش از ۴۲ درصد کاهش پیدا کند، مردم به شدت فقیر شدند، قدرت خرید مردم روسیه به شدت پایین آمد و سلامت مردم روسیه ناشی از مواد افزودنی به مواد خوراکی و غیره به مخاطره افتاد.
مرگومیر ناشی از نداشتن امکانات رفاهی و درمانی نیز به شدت افزایش یافت، بهطور کلی امنیت جامعه روسیه دچار اختلال شدید شد. در واقع خصوصیسازی برای روسیه به جای اینکه رشد اقتصادی، کاهش قیمتها و رقابت اقتصادی را به ارمغان بیاورد موجب شد که صاحبان زر و زور بر سر تقسیم اموال بیتالمال بین خودشان دچار اختلاف شدید بشوند و برای در دست گرفتن قدرت در دولت و قوه مقننه با هم مبارزه و دعوا کنند. این در حالی بود که فساد و رشوهخواری در قوه قضاییه روسیه نیز رشد وسیعی پیدا کرده بود و صاحبان زر و زور ترسی از محاکمه و پاسخگویی نداشتند.
کار به جایی کشید که برای ساکت کردن صدای اعتراض مردم و نمایندگان معترض در مجلس روسیه دولت یلتسین مجلس را به توپ بست، یعنی براساس ضربالمثل قدیمی فارسی در روسیه دعوا بر سر لحاف ملانصرالدین بود (کمااینکه این دعوا را امروز مردم اوکراین در میان دعوا و اختلافی که بین الیگارشیهای طرفدار روسیه و طرفدار غرب گرفتار شدهاند، تجربه میکنند). گروههای صاحب زر و زور برای اینکه جایگاه و سمت دولتیشان را از دست ندهند، دست به هر کاری میزنند تا مبادا اشخاص دیگری با روی کار آمدن و به دست گرفتن زمام امور، آنها را رسوا کنند.
روسیه در آستانه ورشکستگی
در نتیجه خصوصیسازیها (مولدسازی اموال بیتالمال) که در واقع کانالسازی بود تا اموال بیتالمال روسیه به دست اشخاص خاص برسد، شرایطی پدید آمد که در ماه آگوست سال ۱۹۹۸ قدرت خرید روبل روسیه به کلی از هم پاشید و دولت روسیه تقریبا در آستانه اعلام ورشکستگی کامل و قادر نبودن به انجام تعهدات مالیاش قرار گرفت. در همین حال باتوجه به تسلطی که الیگارشی نوپا (صاحبان زر و زور) بر رسانههای گروهی روسیه داشتند، روزنامهها و رادیو و تلویزیون روسیه اجازه نداشتند در رابطه با فسادها و اختلاسهای کلان خبری منتشر کنند.
هرگونه اعتراض مردمی توسط نیروهای امنیتی روسیه به شدت سرکوب میشد. دول غربی هم که از ورشکستگی روسیه ناراضی نبودند و اکثر صاحبان زر و زور روسی اقامت کشورهای غربی را داشتند و ثروتشان در بانکهای غربی پسانداز شده بود، در این رابطه سکوت کرده بودند. تا اینکه سرانجام برای نجات روسیه گروهی ملیگرای متعصب درون دولت یلتسین تحت رهبری ولادیمیر پوتین با متقاعد کردن یلتسین برای کنارهگیری توانستند زمام امور را به دست بگیرند و روسیه را که در اثر خیانت اقتصادی در دولت یلتسین کمرش خم شده بود از زمین خوردن نجات دهند تا بتواند روی پای خود بایستد .
درس عبرت از تجربه تلخ مردم روسیه؟
باید از دولت سیزدهم پرسید چرا هنوز سیاستهای اشتباه طرح هدفمند کردن یارانههای سوخت را ادامه میدهد؟ چرا به جای پرداخت نقدی یارانههای سوخت امکانات رفاهی، درمانی و غیره را به مردم نمیدهد؟
چرا سیاست اشتباه جراحی اقتصادی که منجر به گران کردن نان و خوراکی مردم شد را به اجرا گذاشتند؟ چرا قدرت خرید پول ملی «ریال» با این سرعت در برابر دلار آمریکا در حال کاهش و سقوط است؟ چرا دولتی که خود را مردمی نام نهاد و مجلسی که خود را انقلابی خواند برای بهبود وضع معیشت مردم کاری نکرده و نمیکنند؟ بارد صلاحیتهایی که برای انتخابات مجلس دوازدهم شاهد هستیم آیا قرار است مجلس دوازدهم عملکردی ضعیفتر از مجلس یازدهم داشته باشد؟ چرا نمایندگان محترم مجلس یازدهم به جای حل مشکلات اقتصادی و مبارزه با فساد و اختلاس دائما به فکر ارائه طرحهایی برای محدود کردن دسترسی مردم به اینترنت و شبکههای اجتماعی به منظور عدم دسترسی مردم به اطلاعات درباره شاسیبلندها و حقوقهای نجومی نمایندگان مجلس و… تبادلنظر با هم هستند؟ راستی در مقام مقایسه با نمایندگان مجلس حقوق وزیر نفت هم نجومی است؟ آیا مجلس دوازدهم با ردصلاحیتهایی که شاهدیم قرار است بدتر عمل کند؟ آیا تلاش مافیا پشت پرده برخی تصمیمات به این دلیل است که آنها نمیخواهند نام ابربدهکاران بانکی و فاسدان و اختلاسگران فاش شود؟ از عدم شفافیت اقتصاد انرژی و اقتصاد خرد و کلان کشور چه کسانی بیشترین بهره را میبرند؛ کاسبان تحریم و دورزنندگان تحریم؟ در همین حال خوب است که در زمان رسیدگی به طرح آزادسازی معامله سهام عدالت در بورس تجربه تلخ مردم روسیه در سال ۱۹۹۸ در رابطه با آزادسازی سهام انصاف را مدنظر قرار دهند.
تجربه تلخ مردم ایران در سالهای آخر دولت دهم علیرغم درآمدهای نفتی حدود هشتصد میلیارد دلاری که ریال ارزش و قدرت خرید خود را از دست داد و نیز در زمان حاضر کاهش قدرت ریال در برابر دلار تداوم دارد و بازار سهام و بورس در مسیری نامعلوم قرار گرفته است را مد نظر قرار داده و برای مردم توضیح دهند در صورت تصویب طرح آزادسازی معامله سهام عدالت چه کسانی سود خواهند برد؟ از مهندس اوجی که خبر استعفا را تکذیب کرده و در برابر تلاشها برای برکناری خودش مقاومت میکند، کارکنان شاغل و بازنشسته صنعت نفت انتظار دارند صندوق بازنشستگی و رفاه کارکنان صنعت نفت را از دولتی شدن نجات دهد و از تصاحب اموال صندوق توسط مافیا جلوگیری کند.
* کارمند بازنشسته صنعت نفت