31 - 12 - 2024
جشن غیرمتعارف یا حق طبیعی؟
مصطفی آبروشن*- رقص به عنوان یکی از اشکال هنر و ابراز احساسات در بسیاری از فرهنگها و جوامع، جایگاه ویژهای دارد. منع رقص و برخورد با آن میتواند به معنای نادیده گرفتن بخشهایی از فرهنگ و آداب و رسوم مردم باشد که ممکن است به تنشهای اجتماعی منجر شود.
واکنش هیجانی مسوولان آموزش و پرورش شهرستان بابل به خاطر رقصیدن و شادی کودکانه در مدرسه با ادبیاتی همچون «احظار کردیم»، «برخورد میکنیم» و «ابلاغ میکنیم» نشان از یک رویکرد محدود و بسته به مقولههای فرهنگی و هنری است. این نوع رفتار نهتنها خلاقیت و ابراز احساسات کودکانه را سرکوب میکند، بلکه میتواند احساس ترس و اضطراب را در کودکان ایجاد کند. در دنیای امروز که تنوع فرهنگی و اجتماعی اهمیت زیادی دارد، ایجاد فضایی باز و پذیرنده در مدارس بسیار ضروری است.
ریشه افکار و رفتار غیرمسوولانه در آموزش و پرورش که پایکوبی جمعی را به عنوان یک «جشن غیرمتعارف» تلقی میکند، به عوامل تاریخی، فرهنگی و اجتماعی مختلفی برمیگردد.
در بسیاری از جوامع، رقص به عنوان یک شکل از ابراز احساسات در نظر گرفته میشود اما در برخی فرهنگها، رقص ممکن است به دلیل باورهای سنتی، محدود یا ممنوع شود.
در زمینه حکم فقهی رقص، دو دیدگاه کلی وجود دارد؛ از دیدگاه نخست، رقص به خودی خود حرام بوده اما در دیدگاه دوم رقصیدن زمانی حرام است که با کار حرامی همراه باشد یا موجب برانگیختن شهوت شود اما دیدگاه مشترک در این زمینه اینکه کودک غيربالغ، چه پسر و چه دختر در این زمینه تکليفى ندارد. در جامعهای که ممکن است به شدت محافظهکار باشد، رقص به عنوان یک عمل غیرمتعارف یا نامناسب در نظر گرفته میشود و این نگرش میتواند در سیستم آموزشی نفوذ کند.
عدم آگاهی از فواید رقص کودکانه در توسعه شخصیت و مهارتهای اجتماعی میتواند باعث شود که برخی افراد شادی کودکانه را به عنوان یک جشن غیرمتعارف تلقی کنند.
آموزش و پرورش باید به ترویج تفکر انتقادی و پذیرش تنوع فرهنگی بپردازد. برخورد سختگیرانه با فعالیتهای شادیبخش که طبیعتا جنبوجوشهای فیزیکی را به همراه دارد ممکن است به سرکوب احساسات و عدم آزادی بیان در میان دانشآموزان منجر شود. فعالیتهای شادیبخش به بهبود سلامت روانی و عاطفی کودکان کمک میکند. منع این فعالیتها ممکن است به ایجاد استرس و فشار روانی در بین دانشآموزان منجر شود.
بسیاری از جشنها و مناسبتهای فرهنگی شامل رقصهای جمعی هستند. برخورد با این فعالیتها میتواند به ایجاد فاصله بین نسلها و کاهش ارتباطات اجتماعی منجر شود. رقصیدن دانشآموزان در حیاط مدرسه باید به عنوان یک فعالیت مثبت و خلاقانه دیده شود، نه به عنوان یک جرم. مسوولان آموزش و پرورش باید به جای سرکوب این نوع فعالیتها، به تشویق و حمایت از آنها بپردازند. ایجاد فضایی باز و پذیرنده در مدارس نهتنها به رشد شخصیتی و اجتماعی دانشآموزان کمک میکند، بلکه میتواند زمینهساز موفقیتهای تحصیلی و فردی آنها نیز باشد. در نهایت، مسوولان آموزش و پرورش باید به این درک برسند که هنر و خلاقیت، بخش جداییناپذیر از آموزش و پرورش صحیح است و باید به آن بها داده شود.
سرکوب «خلاقیت» و «ابراز خود» در محیطهای آموزشی میتواند آثار منفی زیادی بر پیشرفت علمی دانشآموزان داشته باشد. کودکان نیاز دارند در فضایی آزاد و بدون هرگونه قضاوت، احساسات کودکانه و خلاقیت خود را ابراز کنند. این نوع سرکوب میتواند منجر به کاهش اعتماد به نفس، اضطراب و حتی افسردگی در دانشآموزان شود. لذا به جای توبیخ مدیران مدرسه، مسوولان آموزش و پرورش باید به تشویق فعالیتهای هنری و فرهنگی بپردازند و فضایی سالم و مثبت برای «ابراز خود» فراهم کنند.
* جامعهشناس
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد