31 - 10 - 2023
تمرین دیالوگ اقتصادی
بنیامین نجفی
در روزهای اخیر مناظرهای میان دو چهره مهم اقتصادی از دو جریان فکری کاملا متفاوت و ناهمسو برگزار شد که شاید بتوان گفت در نوع خود اتفاق کمسابقه یا حتی بیسابقهای بود. یک طرف دکتر مسعود نیلی قرار داشت که میتوان او را یکی از مهمترین و موثرین شخصیتها و اقتصاددانهایی دانست …
… که در برخی از دولتهای پس از انقلاب در حوزه برنامهنویسی توسعه و همینطور مشاوره اقتصادی در سطح مقامات عالی اجرایی صاحب مسوولیت بوده و از طرف دیگر دکتر محمد مالجو یکی از شاخصترین چهرههای منتصب به جریان اقتصادی چپ که در سالهای گذشته در گفتارها و نوشتارهایش از لنز اقتصاد سیاسی ساختارهای حاکم بر اقتصاد ایران را نقد کرده حضور داشت. شاید تا پیش از این تصور اینکه دو نفر از این دو جریان فکری در مقابل هم قرار بگیرند و در باب عوامل ناکامی ایران در رشد اقتصادی با یکدیگر مناظره و گفتوگو کنند بسیار دشوار بود. در واقع در فضایی که جریانهای فکری اقتصادی متاثر از فضای کلی فرهنگ سیاسی تا کنون حاضر به گفتوگو و مباحثه با یکدیگر نبودند و عمدتا در تریبونهای یکطرفه در رسانهها و محملهای همسو با خود نظراتشان را بیان میکردند و از پشت همان تریبونها به نقد و بعضا تخطئه و اتهامزنی به جریانهای مقابل خود میپرداختند و آنها را به کلی نفی میکردند، برگزاری این مناظره توانست یک نقطه عطف در فضای اقتصاد ایران در سطح اقتصاددانها و صاحبنظران حوزه اندیشهای به حساب بیاید. پس از انقلاب اسلامی و از همان سالهای ابتدایی و از زمان تشکیل حزب جمهوری اسلامی مرزبندیها در نوع نگرش به اقتصاد در میان گروهها و جریانهای سیاسی غالب و البته در درون خود حزب به تدریج آشکار شد. در یک سو جریان چپ اسلامی قرار داشت که در دولت دهه ۶۰ حضورش پررنگ بود و دست بالا را در اختیار داشت و سیاستهای اقتصادی کشور را پیش میبرد. در مقابل اما جریان راست اسلامی حضور داشت که منتقد سیاستهای چپگرایانه و مداخلهگرایانه دولت وقت در اقتصاد و تجارت بود. در سالهای بعد از جنگ و شروع دوران سازندگی جای این دو تفکر با هم عوض شد و جریان توسعهگرا برای بازسازی کشور و ترمیم و توسعه زیرساختها از سال ۱۳۶۸ در راس امور قرار گرفت. تحت تاثیر تحولات در فضای سیاسی و سیاستگذاری اقتصادی مرزبندیها میان اقتصاددانها و جریان فکری شمایل جدیدی به خود گرفت. از یک سو حامیان سیاستهای تعدیل اقتصادی و خصوصیسازی دوران ریاست جمهوری هاشمیرفسنجانی که بهطور تاریخی نزدیک به همان جریان راست دهه ۶۰ بودند خود را با لیبرال و راست جدید بازتعریف کردند و در مقابلشان جریان منتقد سیاستهای آزادسازی در دوران سازندگی به عنوان چپ جدید که بعدها به عنوان نهادگرا شناخته شدند خود را مطرح کردند. در کنار اینها اما میتوان به دو جریان دیگر هم اشاره کرد. یک جریان که وامدار سنت چپ مارکسیستی بود که تا حدودی در دهههای اخیر در حاشیه قرار داشته و گروه دیگر که البته شاید به اقماض بتوان نام جریان را بر آنها نهاد، طرفداران اقتصاد اسلامی بودند که تلاش کردند از سال ۱۳۸۴، یعنی از زمان به قدرت رسیدن محمود احمدینژاد برای خود به به عنوان جریان نزدیک به درون حاکمیت در مقابل راست جدید هویتسازی کنند و لیبرالها را که در دوران سازندگی و اصلاحات مسوولیت داشتند به عنوان عاملان اصلی مشکلات اقتصاد ایران معرفی کنند. این گروه بعدتر هم در دوران ریاستجمهوری حسن روحانی و با بازگشت جریان راست توسعهگرا به قدرت، به عنوان اپوزیسیون دولت ظاهر شد و به تندی به چهرههای شاخص جریان راست تاخت، تاختنهایی که حتی تا به امروز، بعد از گذشت بیش از دو سال از دولت ابراهیم رییسی هم ادامه دارد، بهطوری که از متولیان اقتصادی دوران ۸ساله اعتدال به عنوان بانیان وضع موجود نام میبرند. در چنین تقسیمبندیای میان جریانهای فکری اقتصادی که به اختصار به شکل تاریخی به آن اشاره شد، در مناظره مذکور، یک طرف مناظره یعنی مسعود نیلی را باید متعلق به جریان راست و محمد مالجو را برآمده از سنت چپ مارکسیستی دانست.
هر چند با توجه به طیفهای مختلف اندیشهای در درون دو اردوگاه چپ و راست، احتمالا باید نیلی را یک محافظهکار راست دانست که در عین پابندی به اصول علم اقتصاد و جریان غالب آن در دنیا، به سیاستهای عدالت اجتماعی هم معتقد است و در آن سو هم باید مالجو را یک چپ رادیکال به حساب آورد. در این مناظره نیلی مشکل کمرشدی اقتصاد ایران را در چارچوب و بر اساس نظریه رشد توضیح داد و مداخله سیاستگذار در قیمتهای تعادلی بازار را از طریق سیاستهایی مثل تخصیص ارز ارزان به نهادههای تولید تبیین کرد که باعث انحراف منابع در سالهای اخیر شده و زمینه را برای فساد و رانت در اقتصاد ایران فراهم کرده که نتیجه کلی آن در رشد پایین اقتصادی نمایان شده است. از سوی دیگر مالجو تلاش کرد که صورتبندی خود از مساله رشد در ایران را از لنز اقتصاد سیاسی و مناسبات سرمایهدارانه در سطح ساختارها و البته فعالیتهای نامولد بخش خصوصی در اقتصاد و عدم مداخله دولت برای تغییر این وضعیت شرح بدهد. اگرچه زاویه بحث هر یک به کلی از هم متفاوت بود، اما هیچ یک از طرفین مناظره درصدد رد کامل دیدگاههای طرف مقابل برنیامد تا بدین ترتیب نوعی دیالوگ اقتصادی به جای مجادله اقتصادی شکل بگیرد و درنتیجه خروجیاش هم برای مخاطب مفید واقع شود. در واقع میتوان گفت این مناظره برخلاف برخی مناظرههای اخیر که حواشیهایش بیشتر از متن آنها در فضای مجازی و رسانهای بازتاب یافته بود، پیرامون یک بحث مشخص بدون پیشداوری طرفین از یکدیگر بود. تجربه خوبی که نشان داد جریانهای مختلف و مخالف اقتصادی هم میتوانند در یک فضای اخلاقی، به دور از جدل و حاشیه با یکدیگر گفتوگو کنند.