22 - 08 - 2024
تفکر معیوب مدیریت صنعتی در خودرو
وحید شقاقیشهری*
حکمرانی اقتصادی با تکیه بر اقتصاد دستوری و قیمتگذاری دستوری در تاریخ اقتصادی جهان بالاخص کشورهای کمونیستی و سوسیالیستی همراه با تجربههای متعدد کمدی تراژدی بوده است. در این جهان سوسیالیستی
بارها و بارها تجربه شکستخورده قیمتگذاری دستوری تکرار و سرنوشت این قیمتگذاری دستوری در تمام این کشورهای تحت پرچم قرمز نمایان شد. در صنعت خودروسازی این کشورهای سوسیالیستی نیز ردپای قیمتگذاری دستوری نمایان بود که مقایسه خودروهای تولیدی در آلمان شرقی و کوبا با دیگر کشورها خود گویای فاجعه رخ داده بود.همان تجربه تلخ تاریخ اقتصاد جهان اینبار در کشور ایران نمایان شده است به طوری که صنعت خودروسازی کشور مبدل به یک نماد عبرت در بین مردم شده و از کیفیت پایین، زیاندهی بالای این صنعت، مصرف تسهیلات کلان رانتی بانکی در این صنعت، عدم پاسخگوییهای مکرر و گاهی برگزاری لاتاری و بختآزمایی در این صنعت که همه اینها خود نشان از شکست سیاستهای اقتصادی در صنعت خودروسازی کشور است.
مساله بختآزمایی یکی از معایب پدیدار شده است که حکایت از بروز بحرانی عمیقتر در این صنعت دارد. وقتی طی 50سال اخیر صنعت خودروسازی دارای یک نقشه راه پیشرفت و رقابت نبوده و برپایه حمایتهای تعرفهای و غیرتعرفهای و تسهیلات کلان رانتی سرپا نگه داشته شده است، حاصل میشود آنچه مشاهده میگردد.تجربه موفق جهانی نشان میدهد هر صنعتی از جمله صنعت خودروسازی در ابتدای دوران نوزادی نیازمند حمایت تعرفهای و غیرتعرفهای است. پس از طی دوران نوزادی، در دوره نوجوانی صنعت، به تدریج حمایت غیرتعرفهای کاهش و صرفا حمایت تعرفهای به عمل میآید. پس از دوره نوجوانی صنعت، برنامه تدریجی کاهش تعرفه در دستور کار قرار میگیرد و فرآیند رقابتپذیری صنعت با رقبای منطقهای و سپس بینالمللی اجرایی میشود (دوره جوانی صنعت). در جهان این فرآیند از دوره نوزادی تا جوانی و شکوفایی معمولا طی یک برنامه 10 تا 15ساله برنامهریزی و اجرایی میشود. وقتی صنعت وارد دوره جوانی میشود، توان رقابت با رقبای منطقهای را پیدا کرده و هیچگونه مانع تعرفهای و غیرتعرفهای وجود ندارد.
اما آنچه در صنعت خودروسازی کشور رخ داده، خود سرنوشت عبرتانگیزی برای جهان است و مجدد باید در متون اقتصادی دانشگاههای جهان به عنوان یک درس از تکرار یک سیاست اقتصادی شکست خورده مطالعه و تدریس شود. صنعت خودروسازی کشور بیش از 50سال سابقه دارد. با این حال به دلیل حاکمیت تفکر دولتی و سپس شبه دولتی مشابه اندیشههای سوسیالیستی، هیچوقت این صنعت از دوره نوزادی پا فراتر نگذاشته و بیش از 50سال تجربههای شکستخورده حمایتهای تعرفهای و غیرتعرفهای و قیمتگذاری دستوری و پرداخت تسهیلات کمبهره کلان، تداوم یافته و شده آنچه نباید میشد.
در حال حاضر هم مشاهده میشود باوجود حمایتهای بیرویه، این صنعت اولا زیانده است، ثانیا توان رقابت حتی با رقبای منطقهای را ندارد و بهرهوری منفی است، ثالثا قیمتگذاری دستوری موجب شکاف قیمتی بیش از 40-50درصدی بین قیمت کارخانه و بازار آزاد شده و انگیزه سفتهبازی افراطی را فراهم کرده، رابعا از پدیده شوم شبه دولتی رنج میبرد و بالاخره عدم رضایت را در کلیه سطوح جامعه و کشور در پی داشته است.
آنچه از سرنوشت تلخ صنعت خودروسازی کشور گفته شد حکایت از این دارد که عدم پایبندی به علم اقتصاد و آموزههای رقابت و بازار، چقدر شرایط دردآوری ایجاد میکند. مساله در تفکر معیوب مدیریت اقتصادی و صنعتی نهفته است و تا زمانی که این تفکر اقتصادی اصلاح نشود، شرایط کمیک تراژیک در این صنعت و صنایع دیگر کشور تکرار خواهد شد.
در همین خبر جدید مشاهده میشود قیمتگذاری دستوری موجب شده اختلاف 30-50 درصدی بین قیمت کارخانه و بازار آزاد در خودروهای مختلف وجود داشته باشد. به ذهن مسوولان خطور کرده که دوباره بهتر است ثبتنام و قرعهکشی کنند. لاتاری برگزار کنند و حاصل این شده که طبق گفتهها بیش از 5/1میلیون نفر حاضر به ورود به این بازی شدهاند.
جالب اینکه شبکه بانکی نیز جهت منتفع شدن از این بازی، وارد میدان و عرصه پرداخت تسهیلات شده است. خلاصه وقتی کلیت فرآیند خراب باشد، هر کدام یک از اجزای زنجیره نیز معیوب خواهد شد. مساله همان بود که اشاره شد. حاصل صنعت شبه دولتی، غیررقابتی با تکیه بر اقتصاد دستوری و بدون برنامه افزایش اینچنین تجربههای تلخ را نیز در بر خواهد داشت تا در متون اقتصادی به عنوان درس عبرتی دیگر از ذهنیت و تفکر اشتباه سیاستی تدریس شود.
* اقتصاددان
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد