25 - 01 - 2025
تعریف وفاق از نگاه دموکراسیهای ریشهدار
محمود حسنیپور*
از ابتدای کار دولت چهاردهم، مسعود پزشکیان تلاش کرده تا به واژه وفاق جامه عمل بپوشاند و از این طریق مشکلات فراوانی را که در مسیرش وجود دارند با وفاق و همدلی از میان بردارد. تاکید رییسجمهور بر وفاق به عنوان راهحل مشکلات امروز کشور باعث شده که برداشتهای متفاوتی از این اصطلاح صورت پذیرد.
وفاق عامل توسعه است. امروزه علمای علم اقتصاد همچون دارون عجم اوغلو و جیمز رابینسون و همچنین علمای علم سیاست همچون استیون لویتسکی و دانیل زیبلات اساتید علوم سیاسی دانشگاه هاروارد هم معتقدند که وفاق عامل توسعه هم در اقتصاد و هم در سیاست است. وفاق به معنی حمایت مردم از حاکمیت یعنی حمایت از پایین به بالا و نه فقط وفاق بین دولتمردان است. جوامع ضعیف در مقابل پروژه اصلاحی و تقویت دولت مقاومت میکنند ولی جوامع قوی و تحصیلکرده با ابزارهایی که در اختیار دارند، دولت را کنترل میکنند. مثل جامعه مدرن انگلیس از قرن17 به بعد و شورش اشراف محلی در مقابل دموکراسی که از پشتیبانی جامعه سنتی خود برخوردار نشد و شکست خورد و در حال حاضر جامعه انگلیس یکی از قویترین دموکراسیهای جهان را در اختیار دارد.
اعمال دموکراسی کار پرزحمتی است. وقتی پای دموکراسی به میان میآید، گفتوگو، مصالحه و امتیازدهی الزامی میشود و پیروزی هیچوقت کامل نیست. ممکن است مجلس با طرحهای رییسجمهور همراهی نکند و دست به کارشکنی بزند. کسانی در این شرایط موفق میشوند که اصول دموکراتیک را قبول دارند و میدانند باید با این مسائل کنار بیایند. طبق نظرسنجی سال1999، 85درصد از مردم آمریکا قانون اساسی را عامل موفقیت آمریکا در طول یک قرن اخیر میدانند. سوالی که اینجا پیش میآید این است که آیا حفاظهای مبتنی بر قانون اساسی برای محافظت از دموکراسی کافی است؟ جواب منفی است، مثل قانون اساسی آلمان که در تدوینش دقت کافی شده است اما در پی غصب قدرت (که با انتخابات انجام شد) توسط هیتلر در سال1933، هم قانون اساسی آلمان و هم حاکمیت قانون به سرعت فرو پاشیدند.
تجربه آمریکای لاتین در دوران پسا استعمار را ببینید. جمهوریهای تازه استقلال یافته، از الگوی آمریکا تقلید و نظام ریاستی و کنگره را انتخاب کردند و قانون اساسی برخی کشورها نسخه بدل قانون اساسی آمریکا بود. با این وجود تقریبا تمامی جمهوریهای نوپای منطقه دچار جنگ داخلی و دیکتاتوری شدند. به عنوان نمونه ارزش قانون اساسی آرژانتین که کپی قانون اساسی آمریکا بود ولی قانون اساسی نتوانست مانع تقلب در انتخابات اواخر قرن نوزدهم شود و کودتای نظامیان در سال1930 و 1943 باعث ظهور حکومت خودکامه و پوپولیستی پرون شد.
قانون اساسی فیلیپین که در سال1935 از روی قانون اساسی آمریکا تدوین شده بود، به حکومت دیکتاتوری مارکوس تبدیل شد. مارکوس پس از دو دوره ریاستجمهوری حاضر به کنارهگیری نشد و به راحتی و بدون هیچگونه مقاومتی از طرف مردم، توانست حکومت نظامی اعلام کند بنابراین اگر قانون اساسی آمریکا به تنهایی ضامن حفظ دموکراسی نبوده، پس چه چیزی از دموکراسی آمریکا حفاظت کرده است؟ عوامل متعددی از جمله ثروت، جمعیت زیاد طبقه متوسط، جامعه مدنی پرنشاط و همچنین مطبوعات آزاد و نقاد در این امر دخیل بوده است. هنجارهای شکل گرفته دموکراتیک عامل بقای دموکراسی هستند. همچنین مراقبت از حاکم و تحت نظر قرار دادن رفتارش، حمایت همهجانبه از رفتار خوب و مقابله و نقد رفتار بد در این زمینه تاثیرگذار هستند. وفاق یعنی این. وفاق یعنی حمایت از پایین به بالا، یعنی حمایت مردم از حکومت. هرگاه چنین چیزی در بین مردم شکل گرفت، موجب استحکام دموکراسی و حکومت خواهد شد، در غیر این صورت حکومتها به سرنوشت حکومتهای نوپای آمریکای لاتین مبتلا خواهند شد.
* فعال سیاسی اصلاحطلب
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد