3 - 03 - 2025
تاروپود هژمونی در نظم بینالملل
علیرضا عباسی*- پس از فروکش کردن آتش جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵، ایالات متحده با تکیه بر اقتصاد شکوفا، ارتش قدرتمند و موقعیت استراتژیک خود به عنوان تنها ابرقدرت باقیمانده، نظمی نوین در جهان پایهگذاری کرد. این نظم که در ظاهر با شعارهایی چون «صلح جهانی» و «همکاری بینالمللی» تبلیغ میشد، در واقع سیستمی بود برای تثبیت سلطه آمریکا و تضمین منافع اقتصادی و ژئوپلیتیک آن. از تاسیس سازمان ملل تا ایجاد ناتو و بهرهبرداری از فناوری و بحرانها، واشنگتن راهبردهایی چندلایه را طراحی کرد که رقبا را مهار و برتری خود را حفظ کند. این مقاله با نگاهی عمیق و روایی، این استراتژیها را موشکافی میکند و نشان میدهد چگونه آمریکا بیش از هفت دهه بر قله قدرت جهانی ایستاده است.
تسلط بر منابع حیاتی: نفت، فلزات و کلید قدرت
منابع طبیعی مانند نفت، گاز و فلزات نادر (لیتیوم، کبالت، نیکل) از دیرباز ستونهای قدرت اقتصادی و نظامی بودهاند. آمریکا این را بهتر از هر کشوری درک کرده و از آن بهره برده است. حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ که به بهانه «سلاحهای کشتار جمعی» آغاز شد، در واقع تلاشی برای تسلط بر دومین ذخایر بزرگ نفت جهان بود. این اقدام نهتنها امنیت انرژی آمریکا را تضمین کرد، بلکه اهرمی برای کنترل بازارهای جهانی نفت به دست واشنگتن داد.
در ونزوئلا که بزرگترین ذخایر نفتی جهان را دارد، تحریمهای سنگین علیه دولت نیکلاس مادورو از سال ۲۰۱۷ با هدف دوگانه تضعیف رژیم و بازگرداندن کنترل منابع به شرکتهای آمریکایی مثل شورون اعمال شد. فلزات نادر هم بخشی از این بازیهستند؛ لیتیوم برای باتریهای الکتریکی و کبالت برای فناوریهای پیشرفته، اهمیتی استراتژیک دارند و آمریکا با نفوذ در کشورهایی مثل بولیوی یا فشار بر چین، سعی در تسلط بر این زنجیره تامین دارد. این استراتژی نشان میدهد که منابع برای آمریکا فقط کالای مصرفی نیستند؛ بلکه ابزارهایی برای فشار بر رقبا، تضمین خودکفایی و شکلدهی به اقتصاد جهانیهستند.
تحریمها: جنگ سرد اقتصادی
تحریمهای اقتصادی که گاهی «جنگ بدون خونریزی» نامیده میشوند، یکی از قدرتمندترین ابزارهای سیاست خارجی آمریکا هستند. تحریمهای ایران از سال ۲۰۱۸ پس از خروج آمریکا از برجام با قطع دسترسی به سیستم بانکی SWIFT و کاهش صادرات نفت این کشور به زیر ۵۰۰هزار بشکه در روز (در مقایسه با 5/2میلیون بشکه پیش از تحریم)، فشار حداکثری را برای تغییر رفتار هستهای تهران اعمال کرد.
در مورد روسیه، پس از الحاق کریمه در ۲۰۱۴ تحریمها ارزش روبل را ۵۰درصد کاهش داد و شرکتهای کلیدی مثل گازپروم و روسنفت را از دسترسی به سرمایهگذاری غربی محروم کرد. حتی چین با اقتصاد ۱۷تریلیون دلاری، از این سلاح در امان نماند؛ محدودیتهای مالی و فناوری علیه هواوی و فشار بر مسائل حقوق بشر در هنگکنگ و سینکیانگ تلاشی برای کند کردن رشد این غول آسیایی بود. این رویکرد نهتنها رقبا را منزوی میکند، بلکه به متحدان هم هشدار میدهد که انحراف از خط آمریکا هزینهبر است.
نفوذ مالی جهانی: بازوی اقتصادی واشنگتن
آمریکا با داشتن 5/16درصد حق رای در صندوق بینالمللی پول (IMF) و نفوذ مشابه در بانک جهانی، این نهادها را به ابزاری برای پیشبرد سیاستهای نئولیبرال تبدیل کرده است. در بحران بدهی آرژانتین در سال ۲۰۰۱ وام ۴۰میلیارد دلاری IMF با شروطی مثل کاهش یارانهها، خصوصیسازی شرکتهای دولتی و آزادسازی بازار همراه بود که به ناآرامیهای گسترده و سقوط پنج رییسجمهور در دو هفته منجر شد.
این نهادها به کشورهای در حال توسعه کمک میکنند اما در ازای آن اقتصادشان را به نفع شرکتهای چندملیتی آمریکایی بازسازی میکنند. برای مثال، در آفریقا، وامهای بانک جهانی اغلب با قراردادهایی برای شرکتهای آمریکایی مثل جنرال الکتریک همراه است. این نفوذ، سلطه اقتصادی واشنگتن را فراتر از مرزهایش گسترش میدهد و حاکمیت ملی کشورها را به چالش میکشد.
جنگ تجاری: تعرفهها و ضربه به رقبا
جنگ تجاری آمریکا با چین در سال ۲۰۱۸ با اعمال تعرفههای ۲۵درصدی روی ۲۵۰میلیارد دلار کالای چینی، یکی از بزرگترین نبردهای اقتصادی قرن بود. این تعرفهها صادرات چین را تا ۱۲درصد کاهش داد، زنجیره تامین جهانی را مختل کرد و شرکتهایی مثل اپل را وادار به جابهجایی تولید کرد اما این فقط چین نبود؛ اتحادیه اروپا هم با تهدید تعرفه روی خودروهای آلمانی (مثل بیامو و مرسدس بنز) و فرانسوی (مثل پژو) مواجه شد که میتوانست ۵۰میلیارد دلار به اقتصاد اروپا ضربه بزند. این استراتژی که حتی متحدان قدیمی را هدف گرفت، نشاندهنده عزم آمریکا برای حفظ برتری اقتصادی است. در کوتاهمدت، مصرفکنندگان آمریکایی با افزایش قیمتها ضرر کردند اما در بلندمدت، این فشار رقبا را عقب نگه داشت و وابستگی جهان به تولید آمریکا را تقویت کرد.
دلار، شمشیر دو لبه: سلطه مالی جهانی
دلار که ۶۰درصد ذخایر ارزی جهان را تشکیل میدهد، بزرگترین سلاح مالی آمریکاست. وقتی چین در سال ۲۰۱۸ سعی کرد با یوان نفت بخرد، وزارت خزانهداری آمریکا بانکهای چینی را از سیستم دلاری محروم کرد و این طرح را ناکام گذاشت. پس از حمله روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲ آمریکا و متحدانش ۳۰۰میلیارد دلار از ذخایر ارزی مسکو را مسدود کردند و اقتصاد روسیه را به زانو درآوردند.
این قدرت به واشنگتن اجازه میدهد نهفقط دشمنان، بلکه هر کشوری را که از سیاستهایش سرپیچی کند، تنبیه کند. مثلا، جریمه 9/8میلیارد دلاری یک بانک فرانسوی در ۲۰۱۴ به خاطر نقض تحریمهای ایران، نشان داد که حتی متحدان هم از این شمشیر در امان نیستند.
دیپلماسی زورمدار: وتو و کنترل نهادها
آمریکا با حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل، بیش از ۸۰بار تا سال ۲۰۲۳ قطعنامههایی مثل محکومیت اسرائیل یا مداخلات در سوریه را متوقف کرده است. در دوران کووید-۱۹، واشنگتن بودجه سازمان بهداشت جهانی را به دلیل انتقاد از چین قطع کرد و در سال ۲۰۲۰ تهدید به خروج از WHO کرد تا سیاستهایش را دیکته کند. این دیپلماسی تهاجمی فراتر از وتو هم میرود؛ مثلا، فشار بر سازمان تجارت جهانی (WTO) برای اصلاح قوانین به نفع آمریکا، یا قطع کمک به آژانس امدادرسانی سازمان ملل (UNRWA) در ۲۰۱۸ به خاطر حمایت از فلسطینیها، نشان میدهد که واشنگتن نهادهای جهانی را به بازوی سیاست خارجی خود تبدیل کرده است.
تغییر رژیم: از کودتا تا انقلابهای رنگین
آمریکا از دهه ۱۹۵۰ با مداخلات مستقیم و غیرمستقیم، دولتهای مخالف را سرنگون کرده است. کودتای ۱۹۵۳ ایران، با همکاری CIA و بریتانیا، محمد مصدق را بهخاطر ملی کردن نفت برکنار کرد و شاه را بازگرداند. در شیلی، کودتای ۱۹۷۳ علیه سالوادور آلنده با حمایت مالی و لجستیکی آمریکا، دیکتاتوری پینوشه را به قدرت آورد. در دوران مدرن، به رسمیت شناختن خوان گوآیدو در ونزوئلا در ۲۰۱۹ با هدف سرنگونی مادورو، شامل تحریمها و حمایت از اعتراضات بود. این استراتژی که گاهی با انقلابهای رنگین (مثل گرجستان ۲۰۰۳) همراه است، نشان میدهد وقتی دیپلماسی جواب ندهد، واشنگتن مستقیم وارد عمل میشود.
بحرانسازی هدفمند: اوکراین و شطرنج ژئوپلیتیک
بحران اوکراین در ۲۰۱۴ که با حمایت آمریکا از اعتراضات میدان مایدان در کییف آغاز شد، به الحاق کریمه توسط روسیه و تحریمهای سنگین منجر شد. این ماجرا حضور ناتو را در شرق اروپا تقویت کرد و فروش تسلیحات آمریکا به کشورهایی مثل لهستان و رومانی را تا ۵میلیارد دلار افزایش داد.
پس از حمله ۲۰۲۲ روسیه به اوکراین، این استراتژی تشدید شد؛ ارسال بیش از 100میلیارد دلار کمک نظامی به اوکراین و تحریمهای گسترده، روسیه را منزوی کرد و نفوذ ناتو را گسترش داد. این بحرانسازی هدفمند، نهتنها رقبا را محدود میکند، بلکه بازارهایی جدید برای اقتصاد نظامی آمریکا میسازد.
تجارت جنگ: تسلیحات و امنیت
آمریکا با تسلط بر ۳۹درصد بازار جهانی تسلیحات (SIPRI) ۲۰۲۲ بزرگترین فروشنده سلاح جهان است. قرارداد ۲۳میلیارد دلاری فروش جنگندههای F-35 به امارات در ۲۰۲۰ یا ارسال سیستمهای موشکی پاتریوت به تایوان در ۲۰۲۳ هم درآمد کلان (سالانه بیش از ۵۰میلیارد دلار) ایجاد میکند و هم متحدان را به واشنگتن وابستهتر میکند.
این صنعت نه فقط اقتصادی، بلکه دیپلماتیک است؛ مثلا، فروش تسلیحات به عربستان در جنگ یمن، نفوذ آمریکا در خاورمیانه را تقویت کرد. جنگ برای آمریکا فقط تهدید نیست؛ بلکه فرصتی برای تجارت و تسلط است.
تحریمهای ثانویه: تنبیه دوستان و دشمنان
تحریمهای ثانویه، فشار را فراتر از اهداف اصلی میبرند. جریمه ۹میلیون دلاری بانک چینی «کانستنشن بانک» در سال ۲۰۲۰ به خاطر معامله با ایران یا جریمه 8/1میلیارد دلاری بانک HSBC در سال ۲۰۱۲ برای نقض تحریمها، نشان داد که همکاری با دشمنان آمریکا برای هر کشوری هزینهبر است. این ابزار حتی متحدان را هم هدف میگیرد؛ مثلا، تهدید شرکتهای اروپایی در پروژه نورد استریم۲ (خط لوله گاز روسیه به آلمان) در ۲۰۱۹ آلمان را وادار به تجدیدنظر کرد. این استراتژی، جهان را در ترس از مجازات مالی نگه میدارد.
جنگ فناوری: نبرد برای آینده
آمریکا با محدود کردن صادرات تراشههای پیشرفته به چین از طریق شرکتهایی مثل SMIC و ممنوعیت هواوی در شبکههای 5G در بیش از ۴۰کشور غربی، جلوی پیشرفت فناوری رقبا را گرفته است. در سال ۲۰۲۲ وزارت بازرگانی آمریکا صادرات فناوری پیشرفته به چین را تا ۸۰درصد کاهش داد تا انحصار نیمههادیها و هوش مصنوعی را حفظ کند. این جنگ فقط اقتصادی نیست؛ مثلا، هواوی با از دست دادن ۱۰۰میلیارد دلار درآمد بین ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۳ از رقابت جهانی عقب افتاد. واشنگتن میداند که فناوری، میدان اصلی قدرت در قرن بیستویکم است.
فتح فضا: منابع جدید، میدان جدید
برنامه «آرتمیس» ناسا برای بازگشت به ماه تا سال ۲۰۲۵ با بودجه ۳۰میلیارد دلاری، فقط یک ماموریت علمی نیست. هلیوم-۳ میتواند انرژی همجوشی آینده را تامین کند و معادن سیارکی با ارزش تخمینی تریلیونها دلار هدف اصلی هستند. آمریکا با تاسیس نیروی فضایی در ۲۰۱۹ و همکاری با شرکتهایی مثل اسپیساکس، خود را برای تسلط بر این عرصه آماده میکند. رقابت با چین که ایستگاه فضایی خود را در سال ۲۰۲۲ راهاندازی کرد، نشان میدهد که فضا میدان بعدی سلطه است و واشنگتن قصد ندارد آن را واگذار کند.
نتیجهگیری: از هژمونی به رقابت چندجانبه
آمریکا دههها با ابزارهای نظامی، اقتصادی و دیپلماتیک، جهان را تحت سلطه داشت اما ظهور چین با سیستم مالی CIPS (که در ۲۰۲۳ بیش از ۱۰۰۰ بانک را جذب کرد) و اتحادهای جدید مثل روسیه و ایران، این هژمونی را به چالش کشیدهاند. تحریمها با دور زدن دلار کماثرتر شدهاند و فناوری رقبا را قدرتمندتر کرده است. آینده دیگر یک قدرت بیرقیب ندارد؛ بلکه چندجانبهگرایی رقابتی است که چین، روسیه و دیگران در کنار آمریکا قواعد را بازتعریف میکنند. این استراتژیهای چندلایه، هرچند هنوز قدرتمندند اما باید با تغییرات ژئوپلیتیکی سازگار شوند تا سلطه آمریکا را حفظ یا به شکلی نوین بازسازی کنند.
*فعال اقتصادی و عضو اتاق بازرگانی
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد