23 - 11 - 2017
بیاعتمادی مردم و قهرمانبازی چهرهها
حمید تهرانی- دلسوزی، هوچیگری، نمایش یا خودبرتری، چه چیزی باعث شده تا برخی چهرههای مطبوعاتی، هنری، ورزشی یا اجتماعی خود کاروان راه بیندازند و برای رساندن کمک به مناطق زلزلهزده دست به کار شوند؟
در حالی که مجموعه نهادهای نظام اعم از دستگاههای دولتی و حاکمیتی عهدهدار تامین و پشتیبانی از مناطق زلزلهزده و شهروندان آسیبدیده بودند، برخی چهرههای شناختهشده جامعه با استفاده از امکاناتی که همین نظام در اختیار آنان قرار داده، به موقعیت کنونی دست پیدا کردهاند، به میان مردم آمدند و با قهرمانبازی نقش منجی ملت و ایرانیان را بازی کردند. در تمام مواردی که اتفاق افتاد و هنوز هم جریان دارد، این چهرهها چنان رفتار کردهاند که گویی تنها پناهگاه و مورد اعتماد شهروندان ایرانی، آنها هستند و هیچ کس نمیتواند مانند ایشان حافظ هدایا و کمکهای نقدی و غیرنقدی مردم باشد و این کمکها را به مصرفکنندگان واقعی و آسیبدیدگان برساند.
نکته جالب در این میان آن است که برخی افراد معمولی و چهرههای خوشنام محلات در شهرهای کشور نیز به پیروی از چهرههای شاخص جامعه، مبادرت به جمعآوری کمکهای نقدی و غیرنقدی کردند و با انگیزه رساندن این کمکها به دست زلزلهزدگان راهی مناطق آسیبدیده از زلزله شدند. علاوه بر این عده، کسانی هم بودند که به تقلید از دیگران، تصور کردند هموطنانشان هماکنون در قحطی و زیر آوارها گرفتار شدهاند. بنابراین با همراهی سگهای خانگی خویش ادای ناجیان زندهیاب را درآوردند و برای پیدا کردن مصدومان از زیر آوار راهی شهرهای تخریبشده شدند. به این همه اضافه کنید کسانی که برای اینکه ببینند در مناطق زلزلهزده چه خبر است و چگونه میتوانند به هموطنان خویش کمک کنند، راهی این مناطق شده بودند. روشن است که این حجم از شهروندان عازم مناطق آسیبدیده ترافیکی پیچیده و سنگین را در راههای مواصلاتی استان کرمانشاه و راههای منتهی به شهرهای زلزلهزده به وجود میآورد.
از جهات عقلی روشن است که تمام کمکها و اقدامهایی که چهرههای شاخص و شهروندان ایرانی برای زلزلهزدهها انجام دادهاند، با آنچه دولت و حکومت برای زلزلهزدگان انجام داده، قابل مقایسه نبود. در حالی که دولت و نهادهای حاکمیتی مانند نیروهای نظامی در قبال آنچه در مناطق آسیبدیده میگذشت، مسوول بودند و آسیبدیدگان از این نهادها در مورد حل مشکلات خود پاسخ مطالبه میکردند، هیچیک از ساکنان مناطق آسیبدیده و زلزلهزده از شهروندان و چهرههای مشهور انتظار پاسخگویی به مشکلاتشان را نداشتند.
دقیقا از همین منظر آنچه وظیفه دولت و حاکمیت بوده، لطف چهرههای مشهور و شناختهشده بوده است. علاوه بر این ۱۵۰ شهروند زلزلهزده، هزینهها و مخارج گوناگونی دارند که سهم بسیار اندکی از آن از سوی کمکهای مردمی و چهرهها جمعآوری و توزیع شده است.
اگر فرض بر آن باشد که این جمعیت زلزلهزده فقط برای امور تغذیه و بهداشت روزانه خود هر روز- نفر، حدود ۲۰ هزار تومان هزینه میکند، روزانه سه میلیارد تومان فقط هزینه خوراک آب و بهداشتی این افراد است. با این وضع، گمان غالب آن است که کمکهای پرسروصدای چهرهها حتی اگر برای خودنمایی و تظاهر نبوده باشد، ممکن است اهداف ناخالصی را هم دربر داشته باشد. قرینه قابل اعتماد در اینباره آن است که طی روزهای گذشته، حملات تندی- چه راست و چه دروغ- از سوی مخالفان جمهوری اسلامی ایران درباره ناکارآمدی دولت و حاکمیت برای تامین نیازها و پاسخگویی به تقاضاهای زلزلهزدگان مطرح شده است. در تمام این حملات تبلیغاتی، مخالفان جمهوری اسلامی ایران به شهروندان توصیه میکنند به جای اعتماد به دولت و نهادهای عمومی و امدادی، خود عازم مناطق آسیبدیده شوند و کمکهای خود را مستقیما به دست زلزلهزدگان برسانند. هدف این گروههای مخالف نظام البته بیاعتبار کردن حاکمیت جمهوری اسلامی ایران است تا از آن برای سایر اهداف سیاسی خود بهرهبرداری کنند. در این میان وقتی چهرههای شاخص و مشهور نیز با تظاهر به قهرمانبازی از مردم تقاضای کمک میکنند و وعده میدهند که این کمکها را به طور مستقیم و شخصا به دست آسیبدیدگان ناشی از زلزله میرسانند، در واقع تبلیغات عناصر ضدجمهوری اسلامی را تایید میکنند و در حالی که درک موضوع پیشگفته برای بسیاری از چهرههای شاخص آسان است، گمان میرود اصرار بر بیاعتبار کردن نهادهای امدادی و حاکمیتی، حداقل هدفی خداپسندانه و خیرخواهانه نداشته باشد.
این نکته که کارناوالهای به راه انداخته شده برای کمک به زلزلهزدگان و قهرمانبازیهای نمایشی چهرههای شاخص، سبب ایجاد هیجان در میان اقشار جامعه میشود و لایههای مختلف جامعه را برای انجام اقدام مشابه و رساندن کمکها به طور مستقیم به دست آسیبدیدگان زلزله تحریک میکند نیز موضوعی قابل فهم است که از جمله تبعات رفتار چهرههای مشهور محسوب میشود. با توجه به اینکه در چنین مواقعی همیشه افرادی فرصتطلب و سودجو وجود دارند که از هیجان عمومی سوءاستفاده کنند و بر موج حرکتهای عمومی سوار شوند، اکنون این سوال مطرح است که چرا چهرههای مشهور زمینه بروز چنین سوءاستفادههایی را با دخالت مستقیم در امر کمکرسانی به وجود آوردند؟
البته نمیتوان ناکارآمدی و ضعف مدیریتی نهادهای عمومی در اداره امور مربوط به زلزلهزدگان را انکار کرد. اگرچه تبدیل مناطق زلزلهزده به مناطق بسته امنیتی، اقدامی نادرست و تشنجآفرین است اما هرج و مرج ناشی از سردرگمی مدیران و راهبران امدادی، خود به پدید آمدن وضعیت پیشگفته دامن زد. در واقع چنین به نظر میآید که مدیران دولتی و حکومتی به ویژه در روزهای نخست امدادرسانی، از اینکه بخشی از وظایفشان به وسیله مردم و گروههای مردمی انجام میشود، خوشحال و راضی بودند. چه آنان مشاهده میکردند که بدون زحمت و هزینه، بخشی از نیازهای آسیبدیدگان تامین و توزیع میشود. دقیقا به همین دلیل مسوول بخشی از همین هرج و مرج و قهرمانبازیها، خود مقامات جمهوری اسلامی ایران نبودهاند چنان که در روزهای بعد و هنگامی که مشاهده شد هجوم شهروندان غیرمتخصص و مدعی، به مناطق زلزلهزده زیانهایی به مراتب بیش از منافع آن دارد، ورود خودروهای غیرمجاز به این مناطق را ممنوع کردند.
در عین حال آنچه تحت عنوان نبود اعتماد به نهادهای دولتی و حاکمیتی از سوی شهروندان ایرانی گفته میشود، حداقلی از واقعیت را به همراه دارد چه اگر غیر از این بود، تمام تبلیغات فردی و گروهی که درخصوص رساندن کمکها و هدایای مردمی از راههای غیرحاکمیتی گفته میشد با بیاعتنایی ایرانیان مواجه میشد و ناکام میماند. در صورتی که در نمایشهایی که چهرههای مشهور اجتماعی، هنری و… اجرا میکردند هر آن کس که با صدای بلندتری استقلال خویش از دولت و حکومت را اعلام و تاکید میکرد که کمکهای دریافتی را بدون مداخله حکومت و دولت و مستقیما به دست مردم خواهد رساند، بیشتر مورد اقبال مردم قرار میگرفت و کمکهای بیشتری دریافت میکرد.
ریشهیابی و آسیبشناسی این که چرا تا این حد اعتماد میان شهروندان و حاکمیت تخریب شده در این کوتاه نمیگنجد اما قدرمسلم آن است که بیمدیریتی، شلختگی در اداره امور، چشم و همچشمی میان نهادها و دستاندرکاران و اصرار نهادهای حاکمیتی برای نسبت دادن تمام موفقیتها و دستاوردها به خود از جمله عواملی است که نارضایتی، سرخوردگی و بیاعتمادی ایرانیها به حکومت و نهادهای حکومتی را در این رویداد تلخ باعث شده است.
به هر حال انتظار آن است که زلزله کرمانشاه و رویدادهایی که به برپایی نمایشهای گوناگون منجر شد، درسهای ارزشمندی برای مدیران جمهوری اسلامی ایران داشته باشد. هر چند که اگر مدیران جمهوری اسلامی ایران از رویدادهای گذشته درس میگرفتند، نحوه مدیریت و رفتارشان در رویداد اخیر اصلاح شده و عاری از خطاهای فاحش بود.