17 - 03 - 2020
بگذرد این روزگار تلختر از زهر؟
محمدرضا ستوده- طبیعتا باید خوشحال باشم که موفق شدم زنده بمانم و آخرین یادداشتم را در سال ۹۸ در روزنامه «جهانصنعت» بنویسم ولی خوشحال نیستم. الان که به این کلمات زل زدهاید و آن را میخوانید من دارم صورت شما را میبینم و کاملا مشخص است که شما هم خوشحال نیستید. این در حالی است که من و شما خواننده عزیز از اینکه توانستهایم در سال ۹۸ نمیریم باید خوشحال باشیم. خیلی دردناک است که یک انسان در یک کشور به جایی برسد که بابت زنده ماندن خوشحال باشد اما قسمت ما هم این بود. البته هنوز حدودا سه روز از سال ۹۸ باقی مانده و همچنان برای مردن فرصت باقی است. ممکن است در همین لحظات که مشغول خواندن این یادداشت هستید یکی از هواپیماهای ماهان که در حال برگشتن از چین است، در حوالی شما با یک فقره موشک مورد اصابت قرار گیرد و در نهایت با صورت شما برخورد کند. در این موقعیت شما باید همزمان نگران دو موضوع باشید؛ اول اینکه یک هواپیما دارد با ما برخورد میکند، دوم اینکه هواپیمایی که دارد با شما برخورد میکند از چین برگشته و به احتمال زیاد آغشته به ویروس کروناست. مثل زمانی که میشد با خریدن یک بلیت دو فیلم دید! فرجام این موقعیت این خواهد بود که ابتدا به دلیل برخورد هواپیما کشته میشویم و بعد از اینکه مُردیم کرونا هم میگیریم که مبادا مو لای درز مرگمان برود مثل کسانی که دوبار به اعدام محکوم میشوند که مبادا خوششانسیشان باعث خوشحالیشان شود.
بگذریم… درست نیست در این روزهای پایان سال اینقدر تلخ باشیم. به نظر من برای اینکه حق مطلب ادا شود باید تلختر بود!
من یک سوال دارم؛ کسانی که در ابتدای سال ۹۸ وقتی ما را میدیدند دست میدادند، روبوسی میکردند و آرزوی سال خوبی را میکردند الان چه توضیحی دارند؟ دقیقا به یاد دارم که وقتی چنین افرادی به پستم میخوردند با سردی به آنها میگفتم خیلی امیدوار نباشید. بهتر است برای یکسال افتضاح خودتان را آماده کنید. اگر سال خوبی شد که چه بهتر اما اگر افتضاح بود حداقل خودتان را برای آن آماده کردهاید. اما شما سالهای سال است که در ایام نوروز دلتان را صابون میزنید که یک سال خوب در پیش دارید و قرار است به همه آرزوهایتان برسید ولی انتهای سال، دست از پا درازتر وارد سال بعدی میشوید! یک حرفی هم دارم با کسانی که هر سال آرزو میکنند که در سال جدید به همه آرزوهایشان برسند. اما تا به حال با خودشان فکر نکردهاند که ما یک عمر است نتوانستهایم به دوتا از آرزوهای خودمان برسیم، چطور میخواهیم طی یک سال به همه آنها برسیم!
آخرین حرفم یک توصیه است به شما خواننده گرامی!
اگر احیانا با ویروس کرونا روبهرو شدید یا آن را درون خودتان احساس کردید، خودتان را نبازید. ابتدا حسابی سرفه کنید و بعد در چشمانش زل بزنید و بگویید: ما چگونه مردن را بلدیم… اگر میتوانی چگونه زیستن را به ما بیاموز!
در انتها میخواهم شما را با شعری از رحیم رسولی تنها بگذارم و سال خوبی را برایتان آرزو کنم!
دل ما تا ابد در حسرت دوری نمیماند
همیشه رنج این ایام مهجوری نمیماند
نگاه برکه بیخود نیست بر آب گلآلود است
عروس ماهیان در پرده توری نمیماند
خزان پیر از حال خراب و خستهاش پیداست
دو هفته بیشتر در باغ انگوری نمیماند
بیا تا گل برافشانیم و می…را بیخیالش شو
که جای بحث با مشتی گریگوری نمیماند
کریستال و کراک و چیزهای دیگری هم هست
همیشه شخص وافوری که وافوری نمیماند
خلاصه پرده میافتد تو میمانی و من، اما
کسی که کرده باشد کار آن جوری نمیماند
زمانی میرسد…اما نمیدانم دقیقا کی
که پالان روی خر از زور کیفوری نمیماند
و لحن فحشها هم جور دیگر میشود یعنی
فقط در حد فحش مار و خواخوری نمیماند
برای مدتی میسوزد آنجایش ولی دائم
که کتری زیر بار منت قوری نمیماند
به هر چیزی اگر مانند شیطان شک کند آدم
جهان اینگونه در وضعیت صوری نمیماند
به محشر هم اگر آزاد بگذارند مردم را
کسی علاف یک یا چند تا حوری نمیماند
من از افتادن یک گربه از دیوار فهمیدم
که چیزی روی چیز دیگری زوری نمیماند
تریبون را مگیر ای روزگار از من که این فرصت
زمانی چند با گلهای شیپوری نمیماند
جهان متن هرگز بیممیز نیست با این حال
گلوی واژه زیر تیغ سانسوری نمیماند
به آش کشک خاله مردم از مردی نمیافتند
همیشه درد این دوران کافوری نمیماند
حکایت همچنان باقی ست اما حاکی از آن است
که نامی در جهان بینام جمهوری نمیماند
میان پیلههای مرگ حتی زندگی جاری است
خلاصه مطمئن باشید این جوری نمیماند…
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد