8 - 02 - 2025
بر واقعیتها و حقایق چشم نبندیم
نادر کریمیجونی – در کلیپهایی که هم اکنون در دست مخاطبان قرار دارد و برخی از آنها پربازدید شده، وضعیت شهرهای بزرگ ایران نظیر ارومیه، سنندج و کرمان که همگی مرکز استان بوده و هستند در قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به نمایش گذاشته شده است. کاملا قابل انتظار است که از دید مخاطب امروزی، آنچه در مورد وضعیت شهرها و مراکز استانها در پیش از وقوع انقلاب اسلامی میتوان گفت، اصلا توصیفی از یک شهر نیست و با معیارهای امروزی نمیتوان آن وضعیت را به نمایشی از یک شهر نسبت داد. به نظر میرسد با آن وضعیت، شهرهایی همچون ارومیه را حداکثر میتوان یک ده بزرگ نامید تا یک شهر در استانداردهای معمول. حتی اگر استانداردهای همان زمان را در نظر بگیریم و برای تطبیق از شهرهایی نظیر آنکارا، مسکو و شهرهای اتحاد جماهیر شوروی سابق کمک بگیریم به جز اصفهان، شیراز، تهران و برخی شهرهای شمالی کشور، سایر شهرهای ایران را واقعا نمیتوان شهر نامید چراکه از معیارهای همان وقت منطقه آسیا، شهرهای کشورمان شرایطی به مراتب نامطلوبتر داشتهاند.
از همین منظر میتوان نتیجه گرفت که وقتی مراکز استان در زمان حکومت پهلوی، شهرهایی شبیه ده بوده و پیشرفتهای معمول همان زمان را نداشتهاند، سایر شهرهای دیگر نیز وضعیتی به مراتب نامطلوب و نامناسب داشتهاند و با معیارهای همان زمان نیز آنچه در ایران شهر نامیده میشد در واقع دهها و روستاهای مجهز به آپارتمان و خودرو بوده که البته آپارتمان و خودرو فقط در مراکز شهرها وجود داشت و هرچه فاصله از مرکز شهر بیشتر میشد، وضعیت مناطق بیشتر و عیانتر به شرایط روستایی نزدیکتر میشد. به ویژه آنکه در حاشیه شهرها، بسیاری از ایرانیان محروم و کمبضاعت زندگی میکردند و محل زندگیشان اصلا شباهتی به منطقه شهری یا حتی روستایی نداشت و حاشیه شهرها، در واقع از مناطق روستایی و دهات هم کمبضاعتتر، توسعه نیافتهتر و محرومتر بود.
البته اکنون شهرهای کشورمان به مراتب مدرنتر، توسعه یافتهتر و جذابتر شدهاند. بهویژه توجه مقامات جمهوری اسلامی ایران به محرومیتزدایی از نقاط دورافتاده، توسعهنیافته و روستایی معطوف شده و تدابیر زیادی برای جذابتر شدن روستاها به عنوان یک نقطه جغرافیایی مولد در نظر گرفته شده است. این تدابیر باعث افزایش میزان تولید غذا و ارتقای امنیت غذایی از 30 روز در سال به حدود 300 روز در سال شده و اکنون ایرانیان برای تامین امنیت غذای خویش بیش از آنکه به خارج مرزهای خود توجه داشته باشند، نگاه خود را به دستان کشاورزان و تولیدکنندگان خود معطوف کردهاند.
نمیتوان انکار کرد که طی سالهایی که حکومت جمهوری اسلامی در ایران فعالیت کرده، دستاوردهای بسیار مهمی در زمینههای تولید علم و ارتقای سطح علمی کشور، تولید محصولات فناورانه و تاحد قابلتوجهی استقلال صنعتی در ایران رخ داده است چنانکه در حوزههای راهبردی مانند صنایع فولاد، نفت، پتروشیمی و.. اکنون متخصصان، دانشمندان و مهندسان ایرانی کار را به دست گرفته و به پیشرفتهای کشور خدمت میکنند. این در حالی است که در زمان حکومت پادشاهی، تمام صنایع مهم کشور از جانب شرکتهای خارجی و متخصصان خارجی تاسیس، راهاندازی و مدیریت میشد.
اکنون اتکای کشور در زمینههای پزشکی مطلقا به پزشکان و دانشمندان ایرانی است و بسیاری از تجهیزات پزشکی مصرفی نیز در ایران تولید میشود. این در حالی است که تا اواخر عمر حکومت پیشین، ایران برای درمانهای ساده هم محتاج پزشکان غیرایرانی و بهخصوص پزشکان پاکستانی و هندی بود و حتی در شهرهای بزرگ و پرجمعیت مانند مشهد، اصفهان، شیراز و حتی در برخی مناطق تهران پزشکان غیرایرانی به طبابت مشغول بودند. هیچ کارخانه تولید تجهیزات پزشکی نیز در ایران وجود نداشت و حکومت هیچ برنامهای برای افزایش میزان سوادآموزی، توسعه دانشگاهها، تربیت متخصص و ایجاد استقلال علمی در کشور نداشت.
نمونههای زیادی از این دست موارد میتوان بیان کرد. در طول بیش از 50 سال حکومت پهلوی، پیشرفتهای قابلتوجهی در علم، فناوری و توسعهیافتگی شهری در ایران مشاهده نمیشود، دراینباره اتفاقا لازم نیست تحقیقهای میدانی وسیع و عمیق انجام گیرد بلکه همین مشاهدات عینی و آنچه در شهرهای ایران و روستاهای کشورمان وجود داشت نشان میدهد که حرکت حکومت پهلوی در طول حیات خود بر توسعه متوازن کشور و ایجاد عدالت اجتماعی استوار نبوده است چنانکه مظاهر توسعهیافتگی به جز در برخی شهرهای ایران مانند تهران و شیراز و کمی هم مشهد به خاطر حجم زائران مذهبی، در سایر شهرها و مناطق روستایی وجود نداشته است. از این واقعیت بدتر، آن است که جهتگیری حکومت پهلوی در راستای افزایش میزان توسعهیافتگی و پیشرفت کشور نبوده است. این لطیفه قدیمی از زمان گردشگری انگلیسی نقل شده که ایران دارای یک شهر بزرگ (تهران) و یک روستای بزرگ (شیراز) است نشان میدهد که این توسعهنیافتگی و عقبماندگی شهری از دید خارجیان هم پنهان نمانده بود.
جالب است که پس از انقلاب و با ورود جهاد سازندگی به برخی روستاها، بهخصوص روستاهایی در سیستانوبلوچستان، روشن شد که مردم این مناطق در طول زندگی خود اصلا خودرو ندیده بودند و تصور میکردند که خودرو، دام جدید است و برای تغذیه در جلوی خودرو، علوفه میریختند! همچنین اخباری وجود دارد که در ایرانشهر (یکی از شهرهای سیستانوبلوچستان) روز 23 بهمن 57 یعنی یک روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عدهای به نفع باقیمانده سلطنت پهلوی تظاهرات کرده بودند در حالی که محمدرضا پهلوی در دیماه ایران را ترک کرده بود.
این نمونهها از آنرو گفته شد که تصور نشود اگر حکومت پهلوی برجای مانده بود، همین پیشرفتهایی که اکنون مشاهده میشود، مشاهده میشد. در واقع جهتگیری رفتارهای حکومتی در همه ابعاد بهگونهای نبوده است که بتواند در مورد تعهد پادشاه و همکارانش به توسعه و پیشرفت ایران، خوشبینی و امیدواری ایجاد کند. ممکن است گفته شود که سطح تواناییهای پادشاه و همکارانش همین کارهایی بود که انجام داده است اما این ادعا صحیح نیست چراکه در همان زمان و چند سال پیش از آن برای برگزاری جشنهای 2500ساله که با هزینههای هنگفت برگزار میشد، آخرین فناوریها و تجهیزات سختافزاری برای اجرای هرچه بهتر جشنها به منطقه آورده میشد. جالب است که درباره همین جشنها همه امکانات و حتی مواد مصرفی مانند غذا و… از خارج از کشور خریداری میشد و طراحان، برنامهریزان و رهبران مراسم نیز شرکتهای اروپایی و آمریکایی بودند یعنی پادشاه برکنار شده حتی در حد برگزاری این جشن به توان داخلی اعتماد و ایمان نداشته است، همچنین به نظر میرسد حکومت پهلوی ترجیح میداده تا بیش از آنکه تولیدکننده و خلقکننده فناوری و تکنولوژی باشد، مصرفکننده تکنولوژی باشد و به همین دلیل روند قابل لمس و امیدوارکنندهای در زمینه توسعه و افزایش فعالیت و حضور مراکز علمی و دانشگاهی در زمان حکومت پهلوی مشاهده نمیشود.
ممکن است این ادعا مطرح شود که سطح علمی آن دوران همین حد ایران بوده و حکومت پهلوی در حقیقت در مرز فناوری و تکنولوژی حرکت میکرده است. ادعاکنندگانی که از این نظریه دفاع میکنند، میگویند وجود کارخانههای بزرگ تولید خودرو، فولاد، مس، نساجی و… نشان از همین پیشرفت دارد. اما این همه داستان نیست چراکه همه کارخانههای بزرگ و واحدهای صنعتی عظیم از جمله پالایشگاهها و… از سوی ایالات متحده آمریکا، اروپا و معدودی توسط روسیه ساخته شده بودند و توان علمی- فناوری ایرانی در تاسیس و راهاندازی آن هیچ نقشی نداشت.
این در حالی است که در همان دهه 50 شمسی ژاپن که در حال ورود به باشگاه کشورهای صنعتی بود از چنان توانی برخوردار بود که با ایران قرار داد تاسیس و راهاندازی یک واحد پتروشیمی امضا کرد. یعنی ژاپن که ذخایر نفتی و گازی نداشت متخصصانی تربیت کرده بود که قادر بودند در کشورهای خاورمیانه، واحدهای پتروشیمی تاسیس کنند ولی ایران که تا سال 57، حدود 60سال از عمر فعالیت استخراج نفت و گازیاش میگذشت از چنین توانی برخوردار نبود و علاوه بر آن تمام واحدهای استخراج و پالایشگاهیاش توسط متخصصان و مهندسان غیرایرانی اداره و راهبردی میشد.
ممکن است اکنون ما و همه خوانندگان و مخاطبان این یادداشت از مقامات و عملکرد و رویکردهای آنها دلخوشی نداشته باشیم یا نداشته باشند اما ناخوشایندی احساسات شخصی ما دراینباره، سبب نمیشود که بتوانیم غیرمنصفانه چشم بر واقعیتها ببندیم و به تقلید از ایرانیان خارجنشین، همه واقعیتها را به زیان جمهوری اسلامی در ایران مصادره کنیم و از حقایقی که در سال 1357 مشاهده میشد و ایران را به یک روستای بزرگ تبدیل کرده بود، چشم بسته عبور کنیم.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد