24 - 11 - 2021
بحران کمآبی و گسست امنیت ملی
سعیده احمدی*- کمآبی و بحران آب در کشور با توجه به خشکسالیهای اخیر و بحرانی بودن ذخایر آب شیرین کشور میتواند مشکلات کلیدی پیش روی اقتصاد ایران قرار دهد. عدم رشد تولید، کاهش و توقف فعالیت پالایشگاههای مناطق مرکزی ایران، کاهش تولید صنایع آببَر مانند صنایع فولاد، اختلال در تامین برق از سدها و نیروگاههای برقآبی، کاهش امنیت غذایی و افزایش تورم ناشی از کمبود مواد غذایی، تهدید سلامت جامعه و افزایش هزینههای اقتصادی درمان از جمله این مشکلات است که در صورت بیتوجهی به مسائل مذکور، تبعات امنیتی بالایی برای کشورمان در پی خواهد داشت. از اینرو، راهکارهایی مانند در نظر گرفتن آمایش سرزمین در احداث کارخانههای جدید صنایع آببَر، آزادسازی قیمت آب برای صنایع پرمصرف و آببر، تاکید بر مشارکت تمام دستگاهها برای برخورد با چاههای غیرمجاز و اضافه برداشت از چاههای مجاز، استفاده از پساب در آبیاری اراضی کشاورزی، استفاده از آبهای نامتعارف در مصارف غیرشرب شهری، استفاده از پساب در صنایع داخلی، حمایت دولت از صنایع برای خرید و نصب تجهیزات و تکنولوژیهای کارآمد آبی و ارائه مشوقهای اثرگذار در بخش کشاورزی برای به کارگیری تکنولوژی با آب بری کمتر به منظور مدیریت وضعیت بحرانی کمبود آب در کشور پیشنهاد میشود. در ادامه به پیامدهای اقتصادی بحران آب و ملاحظات امنیت اقتصادی ناشی ازبحران آب از زوایای مختلف پرداخته میشود.
عدم رشد تولید به واسطه بحران آب
یکی از موانع توسعه صنعت و تولید ایران، کمبود آب تخصیصی به این بخش است. صنایع کشور در حال حاضر به دلیل شرایط تحریمی دچار رکود هستند و برخی واحدها به تعطیلی کشیده شدهاند. در این میان، آسیبهای ناشی از بحران کمآبی نیز میتواند وضعیت را بدتر کند. گرچه سهم صنعت از آب مصرفی، بسیار اندک است، اما بحران کمآبی کل کشور و اجتماع را درگیر میکند و بازخورد این اوضاع در صنعت و رشد اقتصادی نیز مشاهده خواهد شد. در زمان احداث صنایع تولیدی در مناطق مرکزی ایران سعی شده است از منابع آبی که در نزدیکترین نقطه به این صنایع موجود بوده است، استفاده شود و تقریبا منابع آبی مناسب نیز در دسترس بوده ولی برای همه طرحهای توسعهای، آب به اندازه کافی در دسترس نبوده است. پس از اجرای چندین طرح صنعتی و افزایش ظرفیت چندین واحد صنعتی به صورت موازی، در کنار مصرفکنندگان سنتی دیگر که حاضر به اصلاح الگوی مصرف خود نبودهاند، تقسیمبندی آب منطق سنتی خود را ازدست داده و پس از عدم توجه به میزان آب موجود در مناطق و میزان آب مورد نیاز صنایع، مشکلی به نام بحران کمآبی شکل گرفته است. مطمئنا در زمان اولیه بروز این مشکل، امکان مهار آن وجود داشته است، اما پس از اجرای طرحهای صنعتی بزرگ و صرف هزینههای زیاد، دیگر هیچ سازمانی حاضر به از دست دادن میزان سود ناشی از سرمایهگذاری نبوده و به هر قیمت ممکن قصد تولید دارد که از نظر تجاری صحیح نیز است، ولی اگر به همین سرمایهگذار مشکلات آتی بحران آب اطلاعرسانی شده بود، کارشناسان بخش طراحی مشکل کمآبی را در تجهیزات مورد استفاده و یا حتی تغییر محل اجرای پروژه در نظر گرفته و شاهد وضعیت امروزی نبودیم. در حال حاضر بسیاری از شهرکهای صنعتی و کارخانههای تولیدی کشور به دلیل مشکلات کمآبی، برای رفع مشکلات از چاه برای تامین آب استفاده میکنند، این موضوع در حالی است که بدانیم کشور در حوزه منابع آب زیرزمینی با دو مشکل عمده روبهرو است: اضافه برداشت از چاههای مجاز و برداشت از چاههای غیرمجاز. عمدتا اضافه برداشت از چاههای مجاز مختص به بخشهای صنعتی بوده و چاههای غیرمجاز مربوط به بخش کشاورزی است. در چند برهه زمانی، استفاده از منابع آبی کشور به شدت بیش از توان آن بوده است. یکی از این دوران، سالهای ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۹ بوده که بیشترین حفر چاه غیرمجاز در کشور در این سالها رخ داده است. در ضمن بسیاری از این چاهها بر اساس تصمیماتی که در کشور گرفته شد، در سالهای ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۵ دارای پروانه شدند. تصمیمگیریهای مقطعی در این برهه، بیشترین فشار را به منابع آبی کشور وارد کرد. سپس در دورهای که بحث حق النظاره حذف شد، یعنی در سال ۱۳۸۴ مجددا شوکی به منابع آب کشور وارد شد، در این دوره نظارت کاهش و برداشتها افزایش یافت که در این برهه هم در بخش صنعتی و هم در بخش کشاورزی اضافه برداشتهایی انجام شد. متاسفانه از همین تاریخ خشکسالی دهه اخیر نیز شروع شد. در سالهای اخیر هم استفاده از منابع آبی ایران به شدت بیشتر از استانداردهای جهانی بوده است.
در حال حاضر و پس از برداشتهای بیرویه از منابع آبهای سطحی و زیرزمینی و ذخایر موجود در سدها و کاهش میزان بارندگی، مشکلات صنایع موجود در بخش مرکزی کشور به طرز چشمگیری خود را نشان داده است. در حال حاضر صنایع موجود در بخشهای مرکزی کشور به ویژه استانهای کرمان، یزد و اصفهان با کمبود آب مواجه هستند. در سالهای گذشته، به کرات سهمیه آب شرکتهای صنعتی این استانها قطع شد و حتی برخی چاههای شهرکهای صنعتی دیگر پاسخگوی نیاز آنها نیستند. بنابراین سرمایهگذاریهای استراتژیک انجام شده در این فعالیتها با مشکلاتی مواجه شدهاند. طرحهای متعددی در استانهای مرکزی ایران به دلیل کمبود آب با پیشرفتهای فیزیکی ۲۰ تا ۳۰ درصدی رها شدهاند. کاهش جاذبه سرمایهگذاری صنعتی ـ معدنی یکی از مهمترین تبعات بحران آب در اقتصاد کشور است، زیرا ایجاد واحدهای تولیدی جدید، نیازمند تامین پایدار آب است. واحدهای موجود قدیم نیز ممکن است به دلیل صدور دستور تعطیلی مقطعی برای اختصاص آب آن به شرب، متضرر شوند.
بحران آب و تاثیر آن بر فعالیت پالایشگاههای مناطق مرکزی ایران
تقریبا همه پالایشگاههایی که در مناطق مرکزی ایران احداث شدهاند در سالهای گذشته با بحران کمآبی روبهرو بودهاند و علت اصلی آن عدم توجه در طراحی این پالایشگاهها به مقوله آب و بحران کمآبی در ایران بوده است. مشکل کمآبی در صنایعی که در نزدیکی آبهای شور احداث شدهاند، به مراتب بسیار کمتر بوده است. بحران خشکسالی و کمآبی در پالایشگاههای بخشهای مرکزی کشور باعث کاهش شدید آب مورد نیاز در صنعت و درنتیجه کاهش تولید در این پالایشگاهها شده است. به عنوان مثال پالایشگاه اصفهان در سالهای گذشته مجبور به کاهش تولید به دلیل عدم تامین آب مورد نیاز از زاینده رود شده است. همچنین پالایشگاههای دیگر در مناطق مرکزی ایران مانند پالایشگاه شیراز برای تامین آب دچار مشکلاتی شدهاند که در سطح مدیران استانها مطرح شده است ولی با تلاش گروههای مختلف کارشناسی به صورت اضطراری مشکل برطرف شده است ولی به طور اصولی بررسی و تامین آب برای بلندمدت صورت نگرفته است. در سالهای گذشته در مناطق مختلفی از ایران جانمایی احداث پتروشیمیهای جدید انجام شده است که عملا این طرحها با مشکل بیآبی روبهرو خواهند شد و هیچگاه از منظر فنی و مهندسی به آنها توجه نشده است. حتی اگر این طرحها راهاندازی شوند، عوارض و مشکلات آن به قدری زیاد خواهد بود که کل مجموعه شامل کشاورزان و ساکنین محلی و صنایع قدیمی احداث شده در منطقه را تحتتاثیر قرار خواهد داد. شاید در دید اولیه این پتروشیمیها ایجاد اشتغال کند ولی در مرحله بهرهبرداری به وضوح خواهیم دید که این صنایع عمدتا زیان بیشتری از نظر آلایندگی و کاهش منابع آبی ایجاد خواهند کرد. از طرفی صنایع پاییندستی آنها نیز الزاما در همین مناطق نخواهند بود و بیش از میزان اشتغال ایجادشده و عوارض و مالیات و… که از این صنایع به منطقه صنعتی وارد میشود، از طریق ایجاد مشکلات متعدد برای کشاورزان، صنایع پاییندستی دیگر و ساکنین جبران خواهد شد و در مجموع ضرر آن بیش از منافع آن خواهد بود. درحالی که احداث همین صنایع در محل مناسب، بسیاری از این عوارض را جبران کرد و اصطلاحا شعار محیطزیست مبنی بر «توسعه پایدار» را محقق خواهد کرد.
جانمایی این صنایع در کنار آبهای ساحلی خلیجفارس و استفاده از پتانسیل آبی در این منطقه از منظر حمل مواد خام اولیه، دسترسی به بنادر صادراتی و همچنین توسعه این مناطق علاوه بر دسترسی به منابع آبی فراوان از مزایای این جانمایی است. به وضوح میتوان عدم مشکل کمآبی در صنایع پارسجنوبی، پالایشگاه بندرعباس و حتی پالایشگاه آبادان را دید. با توجه به استراتژیک بودن صنعت پالایش نفتخام و تولید فرآوردههای نفتی، عملا توقف تولید در این صنعت میتواند منجر به یک بحران عظیم ملی شود. برای مثال، عدم تولید بنزین در حداکثر یک روز میتواند بحران صفهای طویل پمپبنزینها را به یک بحران کشوری تبدیل کند.
بحران آب و تاثیر آن بر تولید صنایع آببَر مانند صنایع فولاد
بسیاری از صنایع به آب وابستهاند و صنایعی مانند فولاد و سیمان بدون آب معنایی ندارند. در صنایعی مانند فولاد که تولید محصولات آنها وابسته به مقادیر زیادی آب است، بحث کمآبی میتواند کاملا مشکلساز باشد و نهتنها حیات این صنایع را دچار مشکل کند، بلکه به واسطه تلاش برای تامین آب برای این صنایع، بحران کمآبی در کشور را تشدید کند. صنایع آببَر مانند ذوبآهن یا فولاد جزو صنایعی هستند که باید برای آنها دسترسی به منابع معدنی و آب یا دریاهای آزاد را در نظر گرفت. مواردی که باید در آمایش سرزمین در نظر گرفته میشد، اما به آن توجهی نشد. این صنایع در گذشته باید در مناطق نزدیک به دریا یعنی مناطقجنوبی یا شمالی کشور احداث میشدند که آب کافی در آنجا وجود داشت. همه کشورها صنایع فولاد خود را کنار اقیانوس و دریا مستقر میکنند، اما در ایران بنا بر مسائل امنیتی، با دلخوشی به آب رودخانهها و سفره آب زیرزمینی، صنایع فولاد برای دور از دسترس حملات دشمنان، در مرکز کشور و در دل کویر تاسیس شده است.
در این بین، صنایع آببر شامل فولاد، سیمان و کاشیسازی، ماشینآلات یا خط تولید فرسوده با مصرف بالای برق و آب که هیچکس در دنیا خریدار آنها نیست را از کشورهای دیگر میخرند. دلیل اصلی استفاده از این وسایل فرسوده نیز دسترسی به آب، برق و گاز تقریبا رایگان در صنایع تولیدی کشور است. در صورت تشدید بحران آب، انتظار میرود تولید و عرضه محصولات این صنایع کاهش یابد و به دلیل کاهش عرضه، قیمتها با افزایش مواجه شوند. با افزایش قیمت این محصولات، هزینه تمامشده تولید در سایر صنایع افزایش یافته و به رشد قیمت سایر کالاها منجر خواهد شد که از این محصولات در تولیدات نهایی خود استفاده میکنند. صنایع فلزی و فولاد صنایعی هستند که در سالهای گذشته و در شرایط تحریمی بخش عمده درآمدهای ارزی ایران را تامین کردهاند. این شرکتها با عرضه ارز حاصل از صادراتشان در سامانه نیما، منابع ارزی مورد نیاز برای واردات کالاهای ضروری را تامین میکنند و هرنوع اخلال در صادرات محصولات این کارخانهها میتواند به کاهش عرضه ارز منجر شود؛ بنابراین انتظار میرود با کاهش تولید صنایع فلزی، مواد معدنی و محصولات پتروشیمی، صادرات آنها و درآمدهای ارزیشان کاهش یابد.
بحران آب و تاثیر آن بر تامین برق از سدها و نیروگاههای برقآبی
هر ساله بخشی از برق مورد نیاز در ساعتهای پیک توسط نیروگاههای برقآبی تامین میشود، اما در سال جاری به دلیل بارش کم نزولات جوی، درصد بالایی از مخازن سدهای نیروگاههای برقآبی امکان تولید نداشتند که منجر به کسری تولید برق در ساعت اوج مصرف در کشور شد. با استفاده از نیروی رودخانهها و آبشارها و همچنین ساختن سد در مسیر رودها میتوان توربینها را به حرکت درآورده و توسط ژنراتور، الکتریسیته تولید کرد. ظرفیت تولید برق از نیروگاههای آبی در کشور، ۵۰ میلیارد کیلووات ساعت در سال است. در میان حوضههای مختلف آبریز کشور، حوضه کارون با ۳۰ میلیارد کیلووات ساعت در سال، حوضه دِز با ۹ میلیارد کیلووات ساعت در سال و حوضه آبریز کرخه با شش میلیارد کیلووات ساعت در سال، بیشترین امکان تولید انرژی برقآبی را دارند. این موضوع در حالی است که کاهش بارندگی در سالهای گذشته موجب شد که ورودی آب به مخازن سدها کاهش شدید یافته و آبگیری مناسب و رهاسازی آب به جهت کنترل و مدیریت مخزن که باید در سدها صورت بگیرد، اتفاق نیفتد؛ به همین دلیل تولید نیروگاههای برقآبی با کاهش مواجه شده است. سال گذشته وضعیت منابع آبی بسیار مطلوب بود به طوری که رهاسازی از مخازن سدها صورت میگرفت و در پاییندست سدها به مصارف مختلف ازجمله تغذیه مصنوعی دشت استفاده میشد، اما در سال جاری مازاد آب در سدها وجود ندارد تا رهاسازی اتفاق بیفتد که میتوان همین مساله را به کل نیروگاههای برقآبی کشور تعمیم داد. یعنی کاهش ذخایر آبی و کاهش ورودی آب به سدهای کشور موجب کاهش تولید انرژی برقآبی شده است.
با توجه به این موضوع که بسیاری از صنایع بزرگ نیازمند برق برای ادامه حیات هستند، خاموش ناشی از کاهش فعالیت سدهای برقآبی میتواند آسیب جبرانناپذیری به آن صنعت و در نهایت به اقتصاد کشور وارد کند. منبع اصلی انرژی مورد استفاده در خطوط تولید، برق است. با قطع برق عملا ماشینآلات و تجهیزات با توقف مواجه شده و خط تولید از حرکت باز میایستد. این توقف باعث پدیدآمدن تبعات ناگواری میشود که از آن جمله میتوان به افزایش هزینههای تولید، بیکاری کارکنان و از دسترفتن زمان تولید اشاره کرد. قطعیهای ناگهانی برق همچنین موجب میشود که ماشینآلات تولیدی به یکباره با توقف مواجه شوند، این پدیده در بعضی از الکتروموتورها با ایجاد تداخل در موجهای سینوسی دستگاهها، آسیبهای جدی به آنها وارد میکند. این پدیده زمانی میتواند جدیتر شود که ماشین ین انجام فعالیتهای تولیدی بوده و اصطلاحا در زیر بار باشد که آسیبهای وارده به آن طبعا هزینههای بیشتری را به صنایع تحمیل میکند.
علاوه بر این یکی دیگر از بخشهایی که شدیدا دچار ضرر و زیانهای مالی میشوند، مشاغل خُرد است که بدون برق، فروش، تولید و یا ارائه خدمت آنها با مشکل مواجه شده و روند کارشان تا وصل شدن برق متوقف میشود که بعضا ضررهای بسیاری را درپی این اتفاق متحمل میشوند. آنچه که شاید کمتر به آن توجه میشود، زندگی روزمره مردم است که خاموشیها آن را با آشفتگی روبهرو میکند. طاقت فرسا بودن گرما، خاموش شدن تلفنهای همراه، عدم امکان استفاده از وسایل برقی در زمان خاموشی و یا آسیب دیدن آنها به علت خاموشی، کار نکردن آسانسورها و پمپ آب و…، قطع شدن دستگاههای پزشکی در خانههایی که از بیمار مراقبت میشود و… ازجمله مشکلاتی است که قطعی برق به دلیل کاهش فعالیت نیروگاههای برقآبی با خود به همراه میآورد.
بحران آب وتاثیر آن بر امنیت غذایی و افزایش تورم ناشی از کمبود مواد غذایی
بحران آب پیامدهای بسیاری دارد، اما سختترین آن در بخش کشاورزی نمود پیدا کرده است و همین مساله سبب شده سبد غذایی خانوادهها که از محصولات زراعی، باغی و دام و طیور تشکیل میشود، تحت تاثیر بحران آب قرار بگیرد و به دنبال آن تامین امنیت غذایی که جزو اصلیترین اهداف کلان دولتها محسوب میشود با بحران مواجه شود. بخش کشاورزی در تمام کشورها بیشترین سهم را در مصرف آب به خود اختصاص میدهد، اما در ایران بسیار بیشتر از میانگین جهانی در بخش کشاورزی آب مصرف میشود. در میانگین جهانی حدود ۷۰ درصد کل منابع آب در بخش کشاورزی مصرف میشود ولی در ایران با وجود واقع شدن در منطقهای خشک و نیمهخشک حدود ۹۰ درصد از منابع آبی در بخش کشاورزی مصرف میشود، بنابراین توسعه کشاورزی و دامپروری در ایران بدون توجه جدی و اساسی به مدیریت منابع آبی کشور غیرممکن است. همانگونه که اشاره شد بخش کشاورزی و دامپروری اولین بخشی است که به هنگام بحران آب مورد تهدید قرار میگیرد. در واقع بحران آب باعث تغییر نحوه عملیات کشاورزی ازجمله تغییر الگوی کشت میشود که به تبع آن عملکرد تولید محصول در هر هکتار کاهش مییابد، در نتیجه درآمد کشاورزان نیز به تدریج کاهش پیدا میکند، به خصوص آن دسته از کشاورزانی که به طور سنتی به فعالیت کشاورزی مشغول هستند، بیشتر تحتتاثیر قرار میگیرند.
در حقیقت با کاهش درآمد کشاورزان و افت تولید محصولات کشاورزی و خوراک دام و طیور،کشور مجبور به واردات این قبیل محصولات میشود که این امر به اقتصاد ملی ضربه میزند. مواردی همچون کمبود مواد غذایی و درنتیجه تغییر و نوسان قیمتهای آن که معمولا به صورت تورم ظاهر میشود جزو اصلیترین تهدیدهای بازار کالاها و درنتیجه اقتصاد هستند. تورم ناشی از کمبود مواد غذایی، فشار یکسانی به تمام دهکهای جامعه وارد نمیکند، زیرا کالاهای اساسی بخش اصلی سبد خانوارهای دهکهای آسیبپذیر جامعه را تشکیل میدهد. افزایش این اقلام، همزمان با کاهش درآمدهای اصلی کارگران و حتی ثابت بودن درآمد کارمندان، بازنشستگان باعث خواهد شد که قدرت خرید بخش اصلی بدنه مردم به شدت کاهش پیدا کند تا جایی که دهکهای پایین جامعه با مشکلات اقتصادی بیش از گذشته دست به گریبان باشند و دهکهای میانه کشور هم به آمار دهکهای پایین اضافه شوند که این به معنای تهدید مستقیم امنیت اقتصادی است. کمبود عرضه مواد غذایی و افزایش قیمت آنها میتواند سبد غذایی خانوارها را روزبهروز کوچکتر کند و ضمن تهدید سلامت جسمی جامعه، از لحاظ روحی نیز آسیبهای جدی به اقشار مختلف جامعه، به ویژه قشر کمدرآمد وارد کند.
بحران آب، خطر تهدید سلامت جامعه و افزایش هزینههای اقتصادی درمان
در شرایط خشکسالی پیامدهای بهداشتی و خطرات ناشی از انتقال بیماریهای ناشی از آب و کم شدن آب سالم و بهداشتی در دسترس مردم به منظور حفظ و رعایت بهداشت فردی و عمومی دور از انتظار نیست. کاهش کمی و کیفی منابع آب کشور نه فقط آثار خسارتباری روی منابع طبیعی باقی میگذارد، بلکه سلامت شهروندان را نیز نشانه میرود. درنتیجه کمبود آب، آلودگی هوا شدت میگیرد، چرا که خاک خشک، آتشسوزیهای سرکش و طوفانهای گرد و خاک منجر به پیدایش ذرات معلق در هوا میشود. در چنین شرایطی، بیماریها با سرعت بیشتری در میان مردم انتشار مییابند و حتی کمبود آب برای شستوشوی دستها بر سرعت انتقال بیماری از یک فرد به دیگری میافزاید، بنابراین بحران آب در کشور بروز طیف وسیعی از بیماریهای منتقله از آب و همهگیریهای مخرب و مرگباری را به دنبال دارد. مستندات پزشکی نشان میدهد که برخی املاح مانند آرسنیک و آلومینیم، تاثیرات مخربی روی مغز انسان میگذارند. بدین ترتیب وقتی آب یک منطقه یا استانی بیش از سه برابر حد استاندارد دارای این املاح باشد، در درازمدت سلامت جامعه را تحتتاثیر قرار میدهد که از نظر اقتصادی هزینههای سنگینی را به کشور تحمیل خواهد کرد. کشورهای توسعهیافته در تلاش برای مدیریت منابع آبی خود هستند، زیرا بر این باور هستند که هزینههای صرفهجویی شده در بخش سلامت از یک سو میتواند در سرمایهگذاری و رشد تولید به کار گرفته شود و از سوی دیگر با ارتقای سطح سلامت در جامعه، بهرهوری نیز افزایش خواهد یافت که خود میتواند محرکی برای تولید بیشتر باشد.
بحران آب و چالشهای مهاجرت و حاشیهنشینی
امروزه مشکلات زیستمحیطی و بحران آب زمینهساز مهاجرتهای گسترده از مناطق کمآب به سوی کلانشهرها و تشدید حاشیهنشینی شده است. وقتی مناطق وسیعی از زمین به دلیل کمبود آب دیگر برای زندگی یا کشاورزی مناسب نباشد، میلیونها نفر به دلیل این مشکل، زندگی خود را از دست میدهند. این افراد ممکن است مجبور شوند برای زنده ماندن به نقاط دیگر مهاجرت کنند. حاشیهنشینی به عنوان یکی از بسترهای وسیع جهت بروز آسیبهای اجتماعی مطرح است که همراه با گسترش آن شاهد افزایش ناامنی، بزه و انواع مختلف جرم و جنایت، خشونت و غیره در جامعه هستیم. ناهنجاریهای اجتماعی برخاسته از حاشیهنشینی در مقایسه با بدنه اصلی شهرها، ابعاد گستردهتری دارد و در مواردی آسیبهای اجتماعی را تعریف میکند. بنابراین حاشیهنشینی تبعات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بسیاری مانند گسترش جرم و جنایت و گسترش فقر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را به دنبال دارد. گسترش فقر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پیامد دیگر بحران آب است که به واسطه مهاجرت و حاشیهنشینی رخ میدهد. از آنجایی که افراد حاشیهنشین فاقد تخصص و مهارتهای مورد نیاز برای شغلهای رسمی هستند، نمیتوانند جذب بازار کار شوند و در تامین درآمد مورد نیاز خود ناتوان هستند، به گونهای که در تامین معاش و نیازهای روزمره خود با مشکل مواجه میشوند و فقر اقتصادی (میزان دسترسی افراد به منابع برای برآورده کردن نیازهایشان)، اجتماعی و فرهنگی (چون هرکدام از افراد حاشیهنشین با خرده فرهنگ از مناطق مختلف مهاجرت کردهاند، این تعارض فرهنگها موجب عدم تغییر سبک زندگی میشود و فقر اجتماعی و فرهنگی را به دنبال دارد) در جامعه فراگیر میشوند. با گسترش حاشیهنشینی و به دنبال آن افزایش بیکاری، افزایش فقر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که عدم تامین نیازهای اساسی را به دنبال دارد، ناهنجاریهای اجتماعی افزایش مییابند. تمامی این موارد سرمایه انسانی را با خطر مواجه میکنند و باعث نزول شاخص توسعه انسانی کشور میشوند و امنیت اقتصادی کشور را با تهدید مواجه میکنند. به طور خلاصه میتوان گفت که بحران آب سبب کاهش تدریجی فعالیتهای کشاورزی، افزایش تنش و درگیری بر سر منابع آب، افزایش بیکاری و گسترش چرخه فقر، مهاجرت به شهرهای بزرگ و حاشیهنشینی، خالی شدن سرزمین از جمعیت و بالا رفتن هزینههای تامین امنیت، افزایش قاچاق و نارضایتی منطقهای میشود.
* پژوهشگر اقتصادی
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد