29 - 08 - 2023
بایدها و نبایدهای حضور در سازمانهای بینالمللی
اسامه حسنیپور- چند روزی از دعوت ایران به بریکس میگذرد و این دعوت که قرار است از ابتدای سال میلادی آینده وارد فرآیند اجرایی شود، موجی از موافقت و مخالفت را در بین دولتمردان و ناظران سیاسی در داخل کشور برانگیخته است. در اینکه عضویت در سازمانها و پیمانهای منطقهای و فرامنطقهای همچون بریکس و شانگهای برای جلوگیری از انزوای کشور در حوزه سیاسی و اقتصادی بسیار لازم و مهم است، تردیدی نیست و نیز در اهمیت نقش این سازمانها برای توازن بخشیدن به دیپلماسی منطقهای و جهانی ما هیچ شکی وجود ندارد، اما سودمند بودن این موقعیت برای سیاست خارجی ایران مستلزم این است که بتوان به بهترین شکل از این ابزار استفاده کرد و از سازوکار طراحیشده در این پیمانها، برای رسیدن به اهداف از پیش تعیینشده، به نحو احسن بهرهبرداری کرد.
به همین منظور طرح چند پرسش از سکانداران دستگاه دیپلماسی ایران در راستای شفافسازی اهداف و برنامههای آنان از عضویت در بریکس لازم به نظر میرسد.
سوال اول اینکه تحت چه شرایط و فرآیندی، ما به عضویت این پیمانها یا بلوکهای سیاسی و اقتصادی درآمدیم؟ آیا اعضای اصلی این سازمانها درخواست یا پیششرطهایی برای پذیرفتن ایران در سازمان متبوعشان مطرح کردهاند یا اینکه کشورمان ملزم به طی کردن مسیر خاصی در حوزه بینالملل است یا خیر؟
سوال دوم اینکه اهداف این مجموعهها، روند اقداماتشان، رویکرد و عملکرد کشورهای عضو در چارچوب آنها بهطور جمع و به صورت انفرادی چگونه بوده و خواهد بود؟ آیا رویکرد آنها همچون اعضای ناتو، اتحادیه اروپا یا G7 مبتنی بر همگرایی و تعامل است یا واگرایی در میان اعضا دیده میشود؟
نگاه کشورهای عضو نسبت به ما چیست؟ آیا یکسان است یا تضادهای عمیق در حوزههای خارج از چارچوب مجموعه یادشده میان اعضا برقرار است؟ بهطور مثال آیا هند به عنوان یک متحد استراتژیک ایالاتمتحده و کشوری که به تازگی به یکی از متحدین نزدیک اسرائیل تبدیل شده، به دنبال ایجاد منافع متقابل و سازنده با ماست یا صرفا به دنبال محدود کردن ایران در پروژه کمربند-جاده چین و خفگی ژئوپلیتیک ماست؟
سوال سوم اینکه رویکرد سایر کشورهای غیرعضو و بلوکهای موجود و رقیب با اعضای این پیمانها و بلوکها چگونه است؟ آیا کشورهای غربی بهخصوص آمریکا، نگاهی خصمانه به این سازمانها دارند یا در پی ایجاد بسترهای سازنده برای همکاری دو یا چندجانبه هستند؟
سوال بعدی اینکه ایده و نگاه ما در عضویت چه بوده است؟ آیا قابل تحقق و واقعی است؟ چه اقدامات و مقدماتی برای پیشبرد آن باید انجام شود؟ آیا همچنان به دنبال تغییر نظم جهانی از مسیر عضویت در این سازمانها هستیم یا به دنبال ایجاد موازنه در نظام بینالملل و سربرافراشتن به عنوان یک قدرت تاثیرگذار هستیم؟
سوال پنجم اینکه ساختار و کارگزار متناسب برای بهرهبرداری از فرصتها و امکانهای عضویت در این مجموعهها در ایران در چه شرایطی به سر میبرد؟ آیا توانایی بهرهبرداری از سازوکار مالی موجود در این پیمانها را داریم؟ آیا تحریم به ما اجازه نقشآفرینی سیاسی و اقتصادی و بهرهمندی اصولی از ابزارهای موجود در این سازمانها را میدهد؟
سوال ششم اینکه نگاه و انتظارات نخبگان و افکار عمومی درون کشور به عضویت در این مجموعهها چیست؟ آیا فضای مناسب برای نقد سیاست خارجی و تضارب آرا در جهت دستیابی به یک درک مطلوب از اقدامات دستگاه دیپلماسی ما وجود دارد؟ آیا این نگاه واقعی و متناسب است یا نیاز به اصلاح در هر دو سوی نخبگان و دولتمردان دارد؟
نکته دیگر و پایانی آنکه در شرایط گذار از نظام تکقطبی به چندقطبی یعنی شرایطی که هنوز نظم جدید در عرصه بینالملل محقق نشده و امکان شکست روند جدید و بازگشت به نسخهای نو از نظم پیشین ممکن است، باید بسیار دقیق، هوشمندانه و موشکافانه رفتار کرده و همراه با در نظرداشتن جوانب مختلف نظیر نیت و نحوه بازی بازیگران دیگر و عواملی خارج از چارچوب اراده ما، اهداف و منافع ملی را دنبال کنیم.
گام نهادن در چنین شرایطی برای تامین منافع ملی دشوار بوده و از پیچیدگیهای بسیار بیشتری نسبت به دوران قبل برخوردار است. عضویت گام نخست و شرط لازم است، اما کافی نیست و نباید در آن متوقف ماند؛ برای رسیدن به اهداف و تحقق منافع ملی، گامهای بسیاری باید برداشت.