27 - 05 - 2024
انتظارات اقتصادی از دولت چهاردهم
مانی بشرزاد*
هر فردی میتواند باور داشته باشد که قانون جاذبه وجود ندارد اما زمانی که خود را از طبقه دهم یک ساختمان به پایین میاندازد، قرار نیست که به علت عدم اعتقاد قلبی به قانون جاذبه، نقش زمین نشود.
قوانین اقتصادی نیز همانند قانون جاذبه هستند. استیو فوربز از تعبیر جالبی برای بیان این قوانین استفاده میکند: «قوانین جاذبه اقتصادی». انتظار اول از دولت چهاردهم این است که بپذیرد اقتصاد نیز به مانند علوم دیگر، قوانینی دارد و این قوانین به صرف اینکه به مذاق ما خوش نمیآید، عذر موجهی برای عدم تبعیت از آنها نیست. همانگونه که آین رند روزی نوشت «میتوان واقعیت را نادیده گرفت اما نمیتوان از تبعات نادیده گرفتن واقعیت فرار کرد»، دولت بعدی قبل از اعمال هرگونه سیاست اقتصادی باید این نکته اساسی را بپذیرد که اقتصاد یک علم است.
چرا سیاستمداران اصلاحات اقتصادی انجام نمیدهند؟
قبل از پرداختن به اینکه دولت بعدی چه سیاستهایی باید اتخاذ کند، نخست به یک پرسش مهم بپردازیم: چرا سیاستمداران اصلاحات اقتصادی انجام نمیدهند؟ تام سوئل اقتصاددان آمریکایی و استاد دانشگاه استنفورد، بر این باور است که در سیاست راهحل دائمی وجود ندارد بلکه تنها بده-بستان وجود دارد. این بده-بستان سیاستگذاران است که به اقتصاد یک کشور شکل میدهد، این بده-بستان میان دو گزینه است: ۱- رونق موقت همراه با ویرانی دائمی یا ۲- ریاضت موقت همراه با موفقیت دائمی. نظام انگیزانندهها در ایران، معمولا سیاستمداران را به سمت گزینه اول سوق میدهد. به همین دلیل است که بسیاری از سیاستمداران با وجود اینکه میدانند سیاست اقتصادی درست کدام است؛ باز هم از اجرای آن خودداری میورزند زیرا هزینه بالایی دارد. دولت بعدی اگر میخواهد به مشکلاتی مانند کسری بودجه، رعایت نشدن حقوق مالکیت و تورم غلبه کند، نباید از فداکاری سیاسی بترسد و دست به انتخاب ریاضت کوتاهمدت توام با موفقیت بلندمدت بزند زیرا تنها راه نجات از نزدیک به نیم قرن کسری بودجه و تورم دورقمی، دل کندن از رونق مصنوعی در کوتاهمدت است. دولت بعدی باید بپذیرد راهکار اقتصادی بیهزینه وجود ندارد و در جهان واقعی خبری از کمال نیست به همین دلیل باید دست به انتخاب بزند.
جنگ و صلح
حمایتگرایی چیست؟ هنری جرج اقتصاددان معروف اعتقاد داشت که حمایتگرایی به ما میگوید در زمانه صلح، خودمان بلایی بر سر خودمان بیاوریم که در زمان جنگ، دشمنانمان بر سر ما میآوردند. حمایتگرایی، جامعه را از کالاهای تولید شده در کشورهای دیگر محروم و رقابت را تبدیل به رانت میکند. زمانی که تولیدکنندگان ایرانی با تولیدکنندگان خارجی رقابت نکنند، نوآوری و تخریب خلاق اتفاق نمیافتد و تنها رقابتی که وجود خواهد داشت، رقابت بر سر رانت دولتی است؛ رقابتی که به بهای از بین رفتن رفاه مصرفکنندگان، بازی با حاصل جمع صفر و ساخته شدن طبقه ثروتمندی توام خواهد بود که با فقیر کردن دیگران به ثروت رسیده است. قدمی که دولت چهاردهم میتواند برای رشد پایدار اقتصادی بردارد، از بین بردن سیاستهای حمایتگرایانه است. سیاستهایی که نهتنها از منظر اقتصادی آسیبزاست بلکه ساختار سیاسی کشور را به سمت سرمایهداری رفاقتی میبرد.
شفافیت
فردی به نزد دکتر میرود تا ببیند پای او شکسته است یا خیر. بعد از عکس گرفتن، نتیجه را تحویل دکتر میدهد. دکتر نگاهی به عکس میاندازد و به او میگوید: پای شما شکسته است اما نگران نباشد با فتوشاپ عکس را درست میکنیم! دادههای اقتصادی نیز همینگونه هستند، با صرف تغییر و دیر منتشر کردن، نمیتوان حقیقت را تغییر داد بلکه باید واقعیت اقتصادی را پذیرفت. دادههای کلان در تصمیمسازی بازیگران نقش مهمی ایفا میکند و دسترسی به دادههای درست، لازمه اتخاذ هر تصمیم اقتصادی است. دولت بعدی به جای ستیز با اعداد، میتواند از آنها برای به دست آوردن اعتماد اهالی کسبوکار و تصمیمگیری درست سیاستی استفاده کند.
بالغگرایی در برابر قیممآبی
کرامت انسانی این نیست که سیاستگذار، همه چیز زندگی افراد را با مقررات تعیین کند. الکسی دوتوکویل، مقرراتگذاری مضاعف را «خودکامگی نرم» مینامید، نوعی از قیممآبی مرجع قدرت تصمیمگیری که تلاش دارد با رهایی فرد از چالشهای ذهنی و دغدغههای زندگی، مردم را به مثابه کودکانی ابدی و نیازمند قیم نگاه دارد. رشد تولید و نوآوری در محیطی اتفاق میافتد که کرامت انسان حفظ شده باشد. تولید، کار انسانهای آزاد و خلاق است، نه کودکانی که برای هر قدم، نیاز به اجازه قیم دارند اما سوال این است که لازمه شکلگیری چنین محیطی، چیست؟ وظیفه مهم دولت بعدی داشتن این ذهنیت است که شهروند، یک فرد بالغ است، نه کودکی که مقررات و مجوزات دولتی، باید مسیر را به او نشان دهد.
رشد اقتصادی فقط تولید ناخالص داخلی نیست!
در تمامی دنیا از سنجه تولید ناخالص داخلی برای ارزیابی عملکرد اقتصادی دولتها استفاده میکنند اما رشد اقتصادی، تنها بالاتر رفتن عدد تولید ناخالص داخلی نیست. واتسلاو هاول در دوران کمونیستی از لفظی به نام «کار برای کار» استفاده میکرد، بدین معنی که در دوران کمونیسم، همه مجبور به کار سخت بودند تا تولید ناخالص داخلی بالا برود اما رفاهی ایجاد نمیشد و مردم روزبهروز فقیرتر میشدند. کار، در اقتصادی باعث تولید ثروت میشود که نهادهای اقتصادی و سیاستهای دولت، سوءسرمایهگذاری و مصرف بیش از حد را تشویق نمیکنند. برای رسیدن به رشد، ابتدا باید نهادهایی به مانند مالکیت و بازار تقویت شوند سپس در یک زمین بازی با مختصات یادشده، کار، سرمایهگذاری، کارآفرینی و تولید معنی پیدا میکنند و باعث رشد اقتصادی میشوند. رشد اقتصادی که بخش عمده آن ناشی از افزایش مخارج دولت و شرکتداری دولتی است، نابودسازی اقتصاد کشور است که در لباس موفقیت اقتصادی ظاهر میشود.
روانشناسی سیاسی نقش مهمی بازی میکند
اگر دولت چهاردهم عزم راسخی برای تغییر مسیر اقتصاد کشور از ابتلای به تورم بالا، رانت و کسری بودجه، بهسوی ثبات، رقابت و انضباط مالی را دارد، باید از وعده ساخت بهشت دادن پرهیز کند، به این دلیل که این تغییر مسیر، بدون پذیرش هزینه میسر نیست و جامعه از نظر فکری، نیاز به آمادگی دارد. اگر دولتی با وعدههای بزرگ بر سر کار بیاید، حتی اگر سیاستهای درستی اعمال کند، ممکن است حمایت رایدهندگان را از دست بدهد زیرا سیاست اقتصادی درست، ریاضت کوتاهمدت دارد. به نظر میرسد این جمله از شکسپیر، خلاصهای از واقعیت پیشروی دولت چهاردهم باشد: «مرضهای سخت را یا درمانهای سخت شفا میبخشد یا هیچ چیز!»
* پژوهشگر و مترجم
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد