16 - 12 - 2019
آفت موفقیت
محمد تاجالدین
در سالهای گذشته ترکیب «فرهنگسازی» بارها و بارها شنیده شده است چه از زبان مسوولان و سیاستگذاران و چه از زبان مردم و رسانهها. همه چیز انگار در حوزههای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی نیاز به فرهنگسازی دارد. اما چقدر فرهنگسازی توانسته عادات ما را بهبود بخشد؟
نمونه بارز استفاده از این ترکیب و تاکید ویژه روی آن، فرهنگ رانندگی است. بسیاری از متولیان امر و رسانهها در سالهای گذشته سعی داشتهاند با برنامههای مختلف و گاه مشوقها و در کنارش تنبیههایی، فرهنگ رانندگی را ارتقا بخشند. اما آیا موفق بودهاند؟
نمیتوان به این مساله سفید یا سیاه نگاه کرد. در برخی موارد موفق بودهاند و در برخی نه. مثلا امروز دیگر کمتر رانندهای پیدا میشود که کمربند ایمنی خود را نبندد. رانندگان فهمیدهاند بستن کمربند موجب حفظ سلامتی آنها و ایمنی بیشتر در مواجهه با حوادث رانندگی است. اما آیا در رعایت سرعت مناسب و یا عدم رانندگی در خستگی و خوابآلودگی فرهنگسازی جواب داده است؟ مشخص است که نه. هنوز بسیاری از تصادفات جادهای یا به خاطر سرعت بالاست و یا خوابآلودگی حین رانندگی.
اما چرا در فرهنگسازی بستن کمربند ایمنی موفق عمل کردهایم و در مسالهای چون رعایت سرعت و عدم خوابآلودگی حین رانندگی نه؟ این برمیگردد به شیوه اجرایی فرهنگسازی بستن کمربند ایمنی. برای این کار نیروی انتظامی و نهادهای مسوول جریمههای متعددی برقرار کردند. ماموران آگاهی و پلیس راهنمایی و رانندگی با شدت با این موضوع برخورد کردند و در کنار آن، تبلیغات فراوانی از مزایای بستن کمربند ایمنی از رسانهها پخش شد اما در مورد رعایت سرعت و موارد خطرآفرین دیگر نه.
سوال بعدی این است که فرهنگسازی و شیوه اجرای آن همواره با تشویق و تنبیه همراه است؟ جواب مشخص است، خیر. در بسیاری از موارد تنبیه نمیتواند به جا انداختن و رعایت یک موضوع کمک کند مثلا در مورد فرهنگ استفاده از کالای ایرانی چطور باید عمل کرد؟ آیا اصلا فرهنگسازی در این مورد جواب خواهد داد؟ تاکنون چه اقداماتی برای تشویق مردم به استفاده از کالای ایرانی انجام شده است؟
کمپینهای نه و آری
در شرایط تحریم و فشار اقتصادی و مشکلات روزافزون مردم، حمایت از تولید و کالای ایرانی میتواند اثربخش باشد. البته این حمایت حلقه آخر مجموعه اقدامات اقتصادی است که باید در شرایط اینچنینی اتخاذ شود. سالهاست مسوولان و سیاستگذاران دم از حمایت از کالای ایرانی میزنند و مردم را تشویق به خرید آن میکنند. در این بین بارها و بارها کمپینهایی راه افتاده که در خلال آنها از تولید ایرانی حمایت شود.
مثلا کمپین حمایت از کالای ایرانی که در برنامه خندوانه شکل گرفت و توانست در مقطعی اثربخش باشد. در خلال این کمپین که به صورت روزانه تبلیغ میشد مصرفکننده ایرانی به خرید جنس ایرانی تشویق میشد. در کنار تبلیغات، مشوقهایی نیز نظیر تخفیف و فروش اقساطی جنس ایرانی برای مصرفکننده ایرانی در نظر گرفته شده بود.
این کمپین در زمان اجرا توانست موفق باشد اما به دلیل ضعفهایی که داشت نتوانست ادامه پیدا کند. اولین و مهمترین ضعف این کمپین محدود بودن به برندی خاص بود و دومین ضعف آن، رفتار تناقضآمیز تبلیغکنندگانش. تجربه ثابت کرده در زمینه فروش و مصرف محصولات ایرانی همواره کمپینهایی موفق عمل کردهاند که نه از رسانههای حاکمیتی بلکه از دل جریانات مردمی آغاز شدهاند. کمپین نه به خرید کالای خارجی یا تحریم برندی خاص به دلیل رفتاری ضدایرانی از جمله این تجربیات است.
اگر مصرفکننده ایرانی به واقعیت و لزوم خرید اجناس ایرانی پی ببرد و رابطه رشد اقتصادی و رونق تولید را درک کند حتما به سراغ جنس ایرانی میرود. البته این اتفاق و فرهنگ خریداری جنس ایرانی تنها و تنها محدود به مصرفکننده نمیشود. اولین قدم در اقناع مصرفکننده به خرید جنس ایرانی، بالا بردن کیفیت اجناس است. پس پیوندی دوسویه برقرار است بین احساس مسوولیت شهروندان برای خریداری جنس ایرانی و همچنین بالا بردن کیفیت اجناس توسط تولیدکنندگان.
مصرفگرایی و فرهنگ جامعه
در دهههای گذشته دنیا به سمت مصرفگرایی حرکت کرده است. این تنها مختص به کشور ما نیست. گسترش برندهای گوناگون و تبلیغات روزانه آنها برای خرید اجناس خود و تبدیل جامعه به یک فروشگاه بزرگ، باعث شده جهان با معضل مصرفگرایی و در کنار آن اسراف دست و پنجه نرم کند. این مصرفگرایی غیر از تاثیرات اجتماعی و سیاسی خود که ممکن است ریشه در استعمار داشته باشد. به لحاظ اقتصادی نیز باعث عدم توازن کشورهای مختلف شده است.
در کشور ما نیز فرهنگ مصرفگرایی روزبهروز در حال گسترش است یا شاید باید از ترکیب «ضدفرهنگ» استفاده کنیم. اگر مصرفگرایی را ضدفرهنگ بنامیم جامعه نیازمند فرهنگ درست مصرف کردن است. جا انداختن این موضوع مانند دیگر مسائل اجتماعی و فرهنگی، نیازمند صرف وقت و هزینه است. تبلیغات جسته گریختهای در مورد مبارزه با مصرفگرایی در کشور انجام شده اما هیچکدام موفق عمل نکردهاند. نهادهایی که خود را مجری این مسائل میدانند نتوانستند در سالهای گذشته رابطه خوبی با مردم برقرار کنند. به زبان دیگر مردم آنها را دلسوز خود فرض نکردند و در مقابل آنچه آنها گفتهاند مقاومت کردهاند یا حتی دست به مقابله زدند. اما ادامه روند موجود و تب مصرفگرایی نهتنها مشکلات اقتصادی ما را افزایش داده و موجب از بین رفتن پتانسیلهای تولیدی کشور میشود بلکه بداخلاقیهای اجتماعی را نیز به دنبال خواهد داشت. افزایش فاصله طبقه مرفه و فقیر که در کشور ما روزانه در حال بیشتر شدن است از جمله معضلاتی است که به دنبال مصرفگرایی به کشور هجوم خواهد آورد.
نقش تولیدکننده چیست
آیا فرهنگسازی حمایت از کالای ایرانی یا مبارزه با مصرفگرایی فقط مختص مصرفکننده است؟ خیر. جواب روشن است. تولیدکننده شاید نقشی پررنگتر از مصرفکننده در این زمین بازی میکند. افزایش کیفیت و خدمات اولین قدم در فرهنگسازی برای حمایت از تولید ملی است. شهروندان ممکن است به دلیل دلسوزی برای کشور و توجه به معیشت کارگران جنس ایرانی مثلا دارای کیفیتی دو درجه کمتر از مشابه خارجی را بخرند اما اگر این فاصله بیشتر باشد به سراغ جنس ایرانی نمیروند و مشابه خارجی را میخرند. پس تولیدکنندگان هم در ایجاد و جا انداختن فرهنگ استفاده از تولید داخلی نقش بسزایی دارند. افزایش روزانه کیفیت جنس داخلی میتواند مهمترین مشوق مصرفکنندگان برای خرید جنس ایرانی باشد.
نقش سیاستگذار
ایجاد فرهنگ حمایت از کالای ایرانی سه نقش تعیینکننده دارد. مصرفکننده، تولیدکننده و سیاستگذار. افزایش رغبت مصرفکننده برای خرید کالای ایرانی و به تبع آن افزایش کیفیت توسط تولیدکننده، نیازمند حمایت سیاستگذار است. سالهاست تولیدکنندگان ایرانی به دلیل خلق قوانینی ساعتی در زمینه تولید و صادرات و واردات نمیتوانند برنامهای بلندمدت برای فعالیت اقتصادی خود تبیین کنند.
سالهاست بسیاری از تولیدکنندگان سود واردات کالای مشابه را بیشتر از تولید کالا میدانند و عطای کارآفرینی را به لقایش میبخشند. سالهاست در هر رسانهای تولیدکنندگان ایرانی به قوانینی ضدتولید داخلی تاختهاند اما پاسخی مناسب دریافت نکردهاند. سیاستگذاران حلقه اول فرهنگسازی حمایت از تولید ایرانی هستند. وضع قوانینی به سود تولیدکننده و مصرفکننده ایرانی سرآغاز مسیری است که میتواند به ایجاد کمپینی سراسری برای حمایت از کالای ایرانی بدل شود.