9 - 11 - 2021
موازنه تورم و حمایت از بازار سرمایه
دولت در دوراهی سختی قرار گرفته است، کنترل نرخ ارز و تورم اولویت همه دولتهاست که مانع از رشد بازار سرمایه میشود و این در صورتی است که سهامداران بازار سرمایه هم پس از ضرر و زیانهای بسیار، انتظار حمایت دولت از بازار را دارند. اکنون مشخص نیست دولت قرار است چه سیاستی را اتخاذ کند تا نهتنها سهامداران بیشمار بازار سرمایه را از زیان خارج کند بلکه بتواند از رشد پرشتاب تورم نیز جلوگیری کند.
بازار سرمایه در یکی دو سال اخیر روزهای عجیبی را پشتسر گذاشته است. در اواخر سال ۹۸ بود که سیگنالهای صادرشده از افت شدید نرخ سود بینبانکی که تقریبا بیسابقه هم بود، اولین چراغ سبز را به بورس داد. با ورود سرمایههای خرد توسط مردم به بازار سرمایه، رشد با شتاب شاخص شروع شد به طوری که در مرداد سال ۹۹ شاخص را در ارتفاع دو میلیون واحدی دیدیم. با توجه به تورم بالایی که در آن برهه در کشور احساس میشد، سیاست دولت و بانک مرکزی برای کنترل این تورم فزاینده چیزی جز افزایش نرخ سود بینبانکی نبود. نرخ سود بینبانکی در خرداد و تیرماه با رشد نسبتا زیادی از هشت درصد به حدود ۱۸ درصد رسید. این تغییر در بازار پول، یک سیگنال قوی منفی به بازار سهام بود، چراکه وقتی نرخ سود در بازار بینبانکی رشد میکند، تقاضا در بازارهای موازی با بازار سهام، به خصوص بازار پول تقویت میشود. روز دوشنبه، بیستم مرداد سال ۱۳۹۹ بازاری تمام قرمز روبهروی سهامداران و فعالان بازار قرار گرفت. شاید در روزهای اول ریزش، همه تصور یک استراحت یا اصطلاحا اصلاح جزئی را برای بازار و شاخص کل داشتند، اما با خروج سنگین منابع از سوی سهامداران باتجربهتر و شرکتهای حقوقی کمکم صفهای فروش سنگینتر و روزهای قرمز بازار بیشتر و بیشتر شدند تا اینکه شاخص کل از بالای نردبان بلند ۲ میلیون واحدی سقوط آزاد وحشتناکی را تا پله ۱۰۰/۱ واحدی تجربه کرد. البته به اعتقاد کارشناسان، تغییر نرخ سود بینبانکی، تنها مقصر ریزش بورس نبود. در آن روزها که دولت قبل بر طبل توافق احتمالی و روند مثبت مذاکرات میکوبید، انتظارات و برآوردها حتی دلار ۱۵ هزار تومانی را دور از دسترس نمیدیدند، دلار ۱۵ هزار تومانی سودسازی بسیاری از شرکتهای بزرگ صادراتمحور ما را مانند شرکتهای پالایشی، پتروشیمی، فولادی، سیمانی و…. را به شدت تهدید میکرد. این انتظار پایین آمدن نرخ ارز و به خطر افتادن سودسازی شرکتهای بزرگ و صادراتمحور ما دیگر دلیلی بود که قرمزی بازار سهام را پررنگتر کرد و جیب خالی سهامداران ضررکرده را خالیتر! در بهار۱۴۰۰ که دو ماه طول کشید تا دولت دوازدهم کولهبار خود را ببندد و جای خود را به دولت تازهنفس بعدی بدهد، شاخص کل بورس توانست نفسی تازه کند و اوضاع خود را تا حدودی سر و سامان بدهد. البته در این مدت هم فقط صنایع خاصی مانند پتروشیمیها و صنایع صادراتمحور رشد کردند و شاخص را تا ارتفاع یک میلیون و پانصد هزار واحدی بالا آوردند. طبیعتا با تورمی که دولت دوازدهم از خود به یادگار گذاشت دولت رییسی در اولین اقدام باید به جنگ با تورم افسارگسیخته میرفت. تا پایان شهریور۱۴۰۰ و استقرار تیم اقتصادی دولت سیزدهم، زمزمههای از راه رسیدن رقیب دیگری با بازار سهام از راه رسید. فروش ۴۴ هزار میلیارد تومان اوراق نقدی تا پایان مهر۱۴۰۰ که به منظور جبران کسری بودجه صورت گرفت، دوباره نفس بازار بورس را گرفت و شاخص بار دیگر با ریزش چندین درصدی مواجه شد. اگر بخواهیم کتابی در مورد اقتصاد ایران بنویسیم قطعا فصلهای زیادی در آن کتاب را باید به تورم اختصاص دهیم. دولتها احتمالا میدانند که اگر قصد کنترل تورم را دارند، با توجه به رابطه مستقیم تورم (نرخ ارز) با بازار سرمایه، عملا وعده حمایت از بازار سرمایه به معنای رشدی مانند سال ۹۹ که تا به حال به واسطه رشد نرخ ارز بوده، وعدهای توخالی است و تناقضی بزرگ ایجاد میکند. تقریبا همه معتقدند در اقتصاد کشور ما، رشد نرخ ارز و تورم است که باعث رشد بازار سرمایه و نفع بردن ذینفعان این بازار میشود. بنابراین خودروی اقتصادی دولت سیزدهم باید بین دوراهی بالا رفتن تورم و رشد بازار سرمایه و کنترل تورم و قاعدتا رکود بازار سرمایه یک مسیر را انتخاب کند. بعد از صحبتهای اخیر وزیر اقتصاد و رییس سازمان بورس در رابطه با حمایت از بازار سرمایه، رنگ سبزی بر تابلوی قرمز بازار پاشیده شد. رنگ سبز این روزهای بازار به اعتقاد کارشناسان به سبزی رشدهای سابق بازار نیست و کمی مصنوعی به نظر میرسد. البته در هفته جاری شاخص فعلا روند قبلی خود را بار دیگر در پیش گرفته و فعلا در مدار قرمز قرار گرفته است.
«نه» به حمایت دستوری
وحید شقاقیشهری اقتصاددان در خصوص تغییر روند و مثبت شدن این روزهای بازار سرمایه در گفتوگو با تسنیم گفت: بازار سهام در کشور ما معنی واقعی بازار را ندارد؛ بازار یعنی به تعادل رسیدن عرضه و تقاضا در یک قیمت مشخص. در بازار به معنای واقعی آن، شفافیت باید حرف اول و آخر را بزند. بازار بورس زمانی مفهوم دارد که نهادهای ارزشگذاری، ارکان ناظر بازار، سبدگردانها، بازیگران حقوقی و… همه در جای خود باشند و به وظایف خود درست عمل کنند که ما شاهد چنین چیزی در بازار سرمایه نیستیم. در هیچ جای دنیا مردم تا این حد مستقیم وارد بازار سرمایه نمیشوند که سرمایههای خود را به شرکتهای مشاورهای و یا سبدگردانهای بازار بدهند. به عنوان مثال شما وقتی میخواهید خودرو بخرید از کسی که در این زمینه مهارت دارد مشورت میگیرید یا خودرویی که میخواهید بخرید را نزد کارشناس متخصص خودرو میبرید.
بازار سرمایه هم نیاز به مهارتهایی دارد که افراد معمولی فاقد این مهارتها هستند و سرمایهشان در این بازار در معرض خطر و رشدها و ریزشهای هیجانی است.
وی در ادامه افزود: حمایت دولت از بازار سرمایه به معنی دخالت مستقیم در بازار و جلسه گذاشتن با حقوقیها جهت خریدهای اجباری یا کم کردن عرضهها توسط آنها نیست، حمایت دولت از بازار سرمایه یعنی دولت نهادها و ابزارهای بازار سرمایه را توسعه ببخشد. بازار سرمایه، بازاری است که از نظام بانکی، نظام بیمه، سیاستهای ارزی و اقتصادی، نظام تجاری و قیمتی و… تاثیر میپذیرد. عدم هماهنگی بین این نظامها و قیمتگذاریهای دستوری و تغییر در نرخ بینبانکی، بازار سرمایه را منحرف میکند و دولت اگر قصد حمایت از بازار سرمایه را دارد در این زمینهها باید ورود کند. شقاقی در مورد تناقض بین کنترل تورم و حمایت از بازار سرمایه افزود: تورم است که بازار سرمایه را رشد میدهد نه بالعکس. اگر دولت هدفش کنترل تورم است ریشههای این کنترل در بازار سرمایه نیست بلکه در نظام بانکی و کسری بودجه است، اگر برای جبران کسری بودجه دولت رو به فروش اوراق میآورد این فروش اوراق باید با برنامهریزی و با حجم معاملات متناسب باشد.
کنترل تورم و حمایت از پول ملی باید اولویت دولت باشد
رضا غلامی دیگر کارشناس اقتصادی نیز در خصوص وظیفه دولت در قبال کنترل نرخ ارز گفت: اگر نرخ ارز رشد کند طبیعتا تورم هم بالا میرود. اما افزایش تورم الزاما به معنی افزایش سودآوری شرکتها نیست. افزایش تورم میتواند درآمدها را افزایش بدهد، اما در بعضی شرکتها هزینهها را بیشتر و در بعضی شرکتها هزینهها را کمتر افزایش میدهد، بنابراین نمیتوان گفت تورم همیشه باعث سودآوری میشود که بتوانیم بگوییم پس بازار سرمایه رشد میکند.
دولت در دوراهی ارز و بورس گیر کرده است؛ یعنی اگر ارز را کنترل کند سبب پایین آمدن بازار سهام میشود و اگر ارز بالا برود و پول ملی تضعیف شود که بازار بورس به تبع آن رشد کند، اقتصاد نابود میشود. در این دوراهی دولت باید از بازار حمایت کند، اما بازار به معنی قدرت خرید مردم در کوچه و خیابان و تقویت پول ملی است نه بازار بورس، که افراد مازاد سرمایه خود و پساندازشان را وارد آن کردهاند. وی در ادامه افزود: با توجه به این شرایط انتظار رشدی از بازار را نداریم و اتفاقا بازار باید تا محدوده شاخص یک میلیونی هم ریزش کند تا اصطلاحا بازار ارزشمند شود، آن وقت به تقویت بازار و رشد دادن بخش واقعی بازار اقدام کنیم. این کارشناس اقتصادی در انتهای صحبت خود خاطرنشان کرد: اولین و مهمترین اولویت دولت باید کنترل و ثبات نرخ ارز باشد و بعد اجازه دهد بازار بورس به یک کف محکمی که حدود شاخص یک میلیون واحدی است برخورد کند و این یعنی فعلا انتظار پایین آمدن P/E بازار وجود دارد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد